قمی، محمد بن حسن بن ولید
منابع : ستارگان حرم شماره 8 | 
نام هاي ديگر : محمد بن حسن بن ولید قمی
قرن : قرن4
آثار :

نویسنده : محمد بن حسن بن ولید قمی

در طول تاریخ اسلام، بالاخص تاریخ تشیع، همواره دانشمندانی می زیسته اند كه در حراست و حفاظت از مبانی و احكام نورانی اسلام و تشیع علوی، زحمات فراوانی را متحمل شده اند. تشیع كنونی نتیجه تلاش مستمر و بی وقفه همین بزرگان بوده است كه امروزه بدون آنكه تغییر و تبدیلی در اركان و احكام جاودانی آن پدید آید و یا گرد و غباری بر چهره پرفروغ آن بنشیند، روز به روز با چهره ای شفاف تر و تابنك تر خودنمایی می كند. كنون علی رغم تهاجم جدی و گسترده دشمنان قسم خورده این آئین مقدس - كه در اعصار مختلف و با شیوه های متفاوت در محو آثار ارزشمند اسلام و یا كم رنگ جلوه دادن زیبایی های آن كوشیده اند. - به وضوح می بینیم كه به لطف امدادهای غیبی خداوند منان متعال و هوشیاری علمای آگاه و بیدار، این توطئه ها نكام و خورشید وجودی این آئین جاودانی در افقی بالاتر و تابنك تر از گذشته پرتو افشانی می كند. «یُریدُون لِیُطفِئُوا نُور الله بِاَفواههم و الله مُتّمُ نُورِهِ وَ لَو كرِهَ الكافِرون.»(1)

صفحه 214

آنان كه می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند، ولی خداوند نور خود را كامل می كند، هر چند كافران خوش نداشته باشند.

با مطالعه ادیان و مذاهب مختلف و آنچه در ادوار گوناگون بر آنها گذشته است و اینكه تا چه حد دست خوش حوادث و دچار تغییر و تحول شده اند - به طوری كه در بعضی از موارد حتی تغییر كلی و ریشه ای یافته و اصول و مبانی اولیه خود را از دست داده اند. - نقش علمای ژرف اندیش و پرتلاش اسلام در پاسداری از حریم اسلام ناب محمدی (ص) به خوبی روشن خواهد شد.

در این میان، نقش علمای علم رجال و محدثین نامی شیعه در نقل احادیث صحیح و معتبر، دقت و تأمل فراوان درعدم نقل روایات ضعیف با طرح آنها و جلوگیری از تحریف و تبدیل در احادیث صادره از ائمه اطهار (ع) بسیار حائز اهمیت و قابل تقدیر می باشد.

محمد بن حسن بن ولید قمی مشهور به «ابن ولید»(2) را باید در شمار یكی از دانشمندان و فقهای صاحب نام جهان تشیع در عصر خود به حساب آورد كه در بین علمای علم رجال و محدثین نامی شیعه، در وثاقت و اعتماد ویژه به او، جایگاه ویژه ای دارد. دراین جستار به فرازهایی از زندگانی این شخصیت بزرگ جهان تشیع، با استناد به گفتار رجال شناسان و محدثین بلند آوازه اشاره خواهیم كرد.

دوران شكوفایی ابن ولید

محمد بن حسن بن ولید مشهور به ابن ولید و كنیه اش ابوجعفر می باشد. اگر چه متأسفانه در كتب رجالی از تاریخ ولادت این عالم و فقیه بزرگ سخنی به میان نیامده است.

صفحه 215

لیكن دوران شكوفایی وی از زمانی آغاز می شود كه ایشان پس از رحلت علی ابن بابویه، پدر بزرگوار شیخ صدوق - رحمهما الله - در قم و رحلت محدث عظیم الشأن، ثقة الاسلام كلینی (م 328 یا 329) در بغداد و همزمان با شروع غیبت كبرای امام زمان (ع) (329 ق)، در زمره بزرگترین فقها و محدثان شیعه، در ایران و در شهر مقدس قم می زیست.(3)

با توجه به اینكه قم در آن روزگار مانند ایام پیشین خود، مركز شیعه و فقها و محدثین بود و بسیاری از مشایخ فقه و حدیث در آن به سر می بردند، با این وصف چهره پرفروغ ابن ولید در بین آنها امتیازات ویژه ای داشت و سرآمد همه آنها بود.

ابن ولید در فقه، حدیث، علم رجال و جرح و تعدیل راویان و رجال حدیث از درخشنده ترین چهره های علمی شیعه بود.(4)

مكتب فقه و حدیث او، یعنی فتوی بر اساس متون حدیث و دلالت آن بدون تمسك به علم اصول فقه - كه كار فقهای پیشین قم و علی ابن بابویه بود.- در اواسط سده چهارم هجری قمری به وی منتقل شد. بینش خاص او در جرح و تعدیل راویان و دقت فراوانش در عدم نقل روایت از روایتگران ضعیف در قم، زبانزد اهل فقه و حدیث بود.

ابن ولید در نظر دانشمندان بزرگ شیعه

شیخ الطائفه، محمد بن حسن طوسی معروف به «شیخ طوسی»(5) كه به اعتراف تمام دانشمندان اسلامی، كه پس از وی آمده اند، یكی از بزرگترین نوابغ جهان و پیشوای فقها و متكلمین عصر خود بوده است. او شخصیتی است كه امروزه نیز مجتهدین شیعه، ریاست و تقدم او را در علم فقه، اصول، كلام، تفسیر و سائر علوم اسلامی مسلم می دانند (به همین جهت وی را پیشوای علما و مجتهدین شیعه یعنی

صفحه 216

«شیخ الطائفه» می نامند). این فقیه نامی درباره ابن ولید می گوید:

«محمد بن حسن بن ولید قمی دانشمندی جلیل القدر، آگاه به رجال و مورد اطمینان می باشد. او در علوم گوناگون كتاب های زیادی دارد كه از جمله كتاب الجامع، التفسیر و غیر اینها است. روایات و كتب وی را ابن ابی جید برای ما نقل كرده و نیز جماعتی از علما از فرزندش احمدبن محمدبن حسن و جماعتی دیگر از علما هم آنها را از ابوجعفر بن بابویه (شیخ صدوق) به ما اطلاع داده اند.»(6)

در حاشیه فهرست شیخ آمده است كه:

«محمد بن الحسن از احمد بن علویه الكاتب الاصفهانی البحری معروف به ابن اسود متوفای سنه 320 ق (تقریباً)، كه صاحب قصیده ای هزار بیتی به نام مجرة در مدح حضرت امیرالمؤمنین (ع) می باشد، روایت می كند.»(7)

شیخ اجل طوسی (ره) در كتاب ارزشمند رجال خود نیز از این فقیه والا مقام نام برده و می گوید:

«محمد بن حسن بن احمد بن ولید قمی دانشمندی جلیل القدر است و استادی آگاه به فقه و ثقه. او از محمد بن حسن صفّار و سعد بن عبدالله اشعری روایت می كند و هارون بن موسی تلّعكبری هم از وی می گوید: «وی را ندیده ام؛ ولی اجازه او به دست شاگردش جعفر بن حسن مؤمن كه همه روایاتش را در بردارد، به من رسیده است و تمام روایات او را ابوالحسین بن ابی جید به ما خبر داد.»(8)

احمد بن علی بن احمد بن عباس معروف به نجاشی، (م 450 ق) یكی از علمای علم رجال در كتاب رجال خود - كه آن را پس از فهرست و رجال شیخ تألیف كرده و در

صفحه 217

صدد رفع كاستی های آن و تكمیل نقیصه های این دو كتاب بوده است.(9) از این فقیه گرانقدر و استاد مشایخ قم، اطلاع بیشتری به دست می دهد و وی را این گونه توصیف می كند:

«ابوجعفر محمد بن حسن بن احمد بن ولید، پیشوای علمای قم، بزرگ فقیه آنها، پیشرو و از چهره های درخشان آنان بود. او در قم می زیست، ولی اصالت او از قم نبود. دانشمندی بود معتمد و شخصی مورد اطمینان، سرشناس و مورد اتفاق همه. او كتاب هایی دارد از جمله: تفسیر قرآن و الجامع. ابوالحسین علی بن احمد بن محمد بن طاهر از وی به ما خبر داد. اجازه ابن ولید به او كه مشتمل بر كتاب ها واحادیث اوست، را دیده ام. ابوجعفر محمد بن حسن بن ولید در سال 343 ق وفات یافت.»(10)

آنچه حائز اهمیت است و قابل دقت می باشد این است كه دراین اثر گرانبها، كه به تعبیر آیت الله العظمی بروجردی (ره) «از پایه های رجال ما از لحاظ صحت و اعتبار می باشد.»(11) مرحوم نجاشی چگونه و با چه عباراتی این دانشمند بلند مرتبه را توصیف كرده است: ثقة ثقة، عین و مسكون الیه با مراجعه به این كتاب ارزشمند می بینیم، ایشان كمتر كسی را این گونه و با چنین عبارات معرفی می كند.

ابوالحسن محمد بن احمد بن داود قمی معروف به ابن داود قمی (م 368 ق) از دانشمندان نامی قم، استاد مشایخ قم در زمان خود و از معاصرین شیخ صدوق (ره) در رجال خود، در دو جا بانقل عباراتی از شیخ و نجاشی، بدون آن كه چیزی بر این عبارات بیفزاید، از این فقیه بزرگ سخن به میان می آورد.(12)

علامه شوشتری در كتاب قاموس الرجال به نقل از ابن داود می گوید:

«ابن داود در رجال خود در فصل «كسی كه دوبار توثیق شده» گفته است: ابن غضائری ابن ولید را دو مرتبه توثیق كرده است.»(13)

صفحه 218

علامه حلی (ره) در كتاب رجالی خود، در ترجمان وی، سخن نجاشی را به صورت مختصر نقل كرده و حتی از خود چیزی بر آن نیفزوده است.(14)

شیخ ابوطالب تجلیل تبریزی، در كتاب معجم، در فصل اول (توثیقات وارده در مورد تك تك راویان و تعیین طبقه آنها)، تحت عنوان كسانی كه توثیق ویژه دارند، «الموثوقون بالخصوص»، ضمن تلفیقی از عبارات شیخ در فهرست و رجال، نجاشی در رجال و علامه در خلاصه، از ابن ولید سخن به میان می آورد و او را جزو طبقه نهم راویان برمی شمرد.(15)

همان طور كه ملاحظه شد محمد بن ولید سر آمد فقها و از چهره های درخشان علمای قم بوده است. یكی از افتخارات این فقیه گرانقدر این است كه او استاد بزرگ رئیس محدثین، امین الاصحاب، كسی كه با دعای امام زمان (ع) متولد شده است، یعنی حسین بن بابویه معروف به شیخ صدوق (ره) می باشد.

ابن ولید در منظر شاگرد نامدارش، شیخ صدوق (ره)

ابن ولید در نزد این شخصیت بزرگ و گرانمایه، اعتماد و وثوق بسیار بالایی دارد و تبعیت این حافظ بزرگ حدیث و عالم به رجال از وی، بسیار قابل توجه و مثال زدنی است و خود از عظمت شخصیت ابن ولید حكایت می كند.

نكته جالب توجه اینكه استادان مرحوم شیخ صدوق، بنابر آنچه مرحوم شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی در شرح حال وی (با استفاده از كلیه منابع و مآخذ و با مراجعه به برخی از تألیفات ایشان به دست آورده است.) بیان كرده است، 252 تن می باشند كه در این میان نام محمد بن ولید بر تارك نام اساتید ایشان می درخشد.(16) با دقت و ملاحظه در عبارات شیخ صدوق (ره) در كتاب من لا یحضره الفقیه و دیگر تألیفات آن بزرگ مرد، معلوم می شود كه ایشان تا چه حد برای استاد خود احترام ویژه

صفحه 219

قائل است؛ با تعبیراتی از قبیل «شیخنا» (بزرگ ما، استاد ما)، یا «شیخنا الاستاد» (استاد بزرگ ما).

نهایت اطمینان و اعتماد شیخ صدوق به وی را می توان از كلمات خود او، در ذیل خبر «صلاة یوم غدیر»، (نماز روز غدیر)، در كتاب من لایحضره الفقیه فهمید. ایشان در این كتاب می گوید:

«استاد ما محمد بن ولید - رضی الله عنه - آن را صحیح نمی دانست و می گفت: حدیث آن از طریق موسی همدانی رسیده است و او دروغگو و غیر ثقه است و هر خبری را كه استاد ما (ره) صحیح نداند و حكم به صحت آن نكرده باشد، در نزد من متروك و غیر صحیح می باشد.»(17)

این عبارت نهایت ستایش از وی را ابراز می دارد و حكی از شأن و منزلت والای او در نزد شیخ صدوق است.

آیت الله العظمی خویی در كتاب معجم رجال خود می گوید:

«شیخ صدوق در كتب خود از محمد بن حسن بن ولید بسیار روایت می كند و در مشیخه،(18) قریب به 140 مرتبه از او نام برده است.» مرحوم خویی در ادامه می گوید:

«همانطور كه در ترجمان محمد بن احمد بن یحیی بیان شد، مرحوم صدوق در استفتائاتش از روایات محمد بن احمد بن یحیی - در آنچه را او روایت كرده از گروهی، كه نام آنها قبلاً گذشت.- از استادش ابن ولید پیروی كرده و طریق شیخ به او صحیح می باشد. ابن ولید قمی مانند احمد بن محمد بن عیسی(19) و شاگرد نامدارش شیخ صدوق و بسیاری از مشایخ قم، در نقل روایت بسیار احتیاط می كرده و نسبت به پذیرش حدیث و رجال آن دقت و احتیاط بیش از حدی داشته است؛ به گونه ای كه هر روایت

صفحه 220

و راوی را كه او می پسندید، نزد علما و محدثین قم دیگر از آن گفتگویی به میان نمی آمد و می پذیرفتند. چنانكه بسیاری از راویان كتاب نوادر الحكمة، محمد بن احمد بن یحیی را جرح نموده (مورد خدشه قرار داده واستثناء كرده) و شیخ صدوق هم به پیروی از استادش، بدون چون و چرا آنها را استثناء كرده است.»(20)

گروهی از فقها، احتیاط فوق العاده و دقت خیلی زیاد وی را نپذیرفته اند و آن را ناشی از وسواس ابن ولید پنداشته اند.(21) ولكن حق این است كه این دقت فوق العاده، در تقوی و صداقت وی در نقل روایات ریشه دارد نه در وسواس.

استادان ابن ولید

ابن ولید از فقهای بزرگ قم بهره ها جسته و شاگرد برازنده آنان بوده است. اینك به شاخص ترین اساتید وی اشاره خواهیم كرد:

1 - سعد بن عبدالله بن ابی خلف الاشعری القمی: نجاشی در رجال خود درباره وی می گوید:

«كنیه او، ابوالقاسم است. او بزرگ این طائفه (اشعری)، فقیه آنها و چهره برترشان می باشد. وی احادیث اهل سنت را هم زیاد شنیده و برای دریافت آنها سفر می كرده است و با محدثین و علمای نام آشنای اهل سنت، مانند: حسن بن عرفه (م 357) و محمد بن عبدالملك الرفیعی (م 266 ق) و ابوحاتم رازی و عباس ترقفی و دیگران ملاقات هایی داشته است. او مولای ما ابا محمد، امام حسن عسكری (ع) را ملاقات كرده است؛ البته برخی از اصحاب این ملاقات را ضعیف می دانند... والله اعلم.»

و در ادامه برخی كتاب های او را نام می برد: «كتاب الرّحمة، كتاب ناسخ القرآن و

صفحه 221

منسوخه و محكمه و متشابهه و...»(22)

علامه حلی در ترجمان وی این گونه می نویسد:

«سعد بن عبدالله بن ابی خلف الاشعری كنیه اش ابوالقاسم و شخصی جلیل القدر است كه اخبار زیادی را نقل كرده و تصنیفات زیادی هم دارد. او ثقه می باشد و استاد طائفه خود است و فقیه و نیكوترین چهره آنها. وی امام حسن عسكری (ع) را ملاقات كرده و در سال 301 ق (و بنا به قولی 229 یا سال 300 ق) در قم رحلت نمود.»(23)

شیخ طوسی (ره) هم در فهرست خود او را توثیق و به بعضی از كتابهایش اشاره كرده است.(24)

مرحوم تفرشی در نقد الرجال خود درباره وی می گوید:

«در ثقه بودن او هیچ شك و شبهه ای وجود ندارد.»(25)

2 - محمدبن حسن بن فرّوخ الصّفار

نجاشی در مورد او می نویسد:

«ابوجعفر الاعرج، از چهره های برتر یاران قمّی ما است. او شخصی مورد اطمینان (در نقل روایت) و مقدم بر دیگران است. كسی كه كمتر نام او در نقل ها حذف می شود. كتابهای او عبارتند از: الصلاة؛ كتاب الوضوء؛ كتاب الجنائز؛ كتاب الرد علی الغلاة؛ كتاب التقیه؛ و بصائر الدرجات. كتاب های او را به جز بصائر الدرجات، ابوالحسین علی بن احمد بن محمد بن طاهر الاشعری القمی [ معروف به ابن ابی جید كه بعداً از او سخن خواهیم گفت؛ ظاهراً ایشان شیخ اجازه محمد بن حسن بن الصفار بوده است. ] به نقل از محمد بن حسن بن ولید از خود وی خبر داده است.»(26)

شیخ در رجال خود او را از اصحاب امام عسكری (ع) می داند(27) و در تهذیب

صفحه 222

بلاواسطه از وی روایت كرده است.(28) علامه حلی هم او را ثقة می داند.(29)

3 - حسن بن متّیل دقّاق

نجاشی درباره او می نویسد:

«او از چهره های وجیه اصحاب ماست و كثیر الحدیث (یعنی احادیث نقل شده به واسطه او زیاد است.) می باشد و كتاب نوادر از اوست.»(30)

ابن داود هم عبارات نجاشی را در مورد وی آورده و درباره چگونگی ضبط نام وی می گوید:

«حسن بن مُتیل به ضم میم و تضعیف تاء (متتیل) است و لكن در كثر كتب رجال «مَتّیل» (به فتح میم و تشدید تاء) ضبط شده است.»(31)

شیخ طوسی می گوید:

«وی قمی است و ابن ولید در قسم كسانی كه از ائمه (ع) روایت نكرده اند، از وی روایت می كند(32) وی به دقّاق (آرد فروش) معروف و از شیوخ (شیخ اجازه در نقل روایت) می باشد.»(33)

علامه (ره) طریق صدوق به جعفر بن ناجیه را كه حسن بن متیل در آن می باشد، صحیح می داند.(34) و مرحوم صدوق نیز در مشیخه، وی را به «دقاق» وصف كرده است.(35)

محمد تقی مجلسی (ره) نیز درباره او می نویسد:

«حسن بن متیل ممدوح است و از چهره های نامدار شیعه می باشد.»(36)

صاحب هدایة المحدثین هم وی را ممدوح و مورد اطمینان می داند و می گوید:

«محمد بن حسن بن ولید از او روایت می كند.»(37)

همچنین وحید بهبهانی د رتعلیقه خود تصریح كرده است كه او استاد ابن ولید

صفحه 223

می باشد.(38)

4 - عبدالله بن جعفر حمیری

یكی دیگر از اساتید ابن ولید، عبدالله بن جعفر حمیری است. عبدالله بن جعفر بن الحسین بن مالك بن جامع حمیری، ابوالعباس قمی، استاد علمای قم و از چهره های درخشان علم و دانش، در سال دویست و نود و اندی، وارد كوفه شد. وی ثقه و از اصحاب امام حسن عسكری (ع) است. اهل كوفه از وی روایات زیادی شنیده اند. وی كتابهای زیادی تصنیف كرد كه برخی از آنها عبارت است از:(39)

كتاب الامامه؛ الدلائل؛ العظمة و التوحید؛ كتاب الغیبة و الحیرة؛ قرب الاسناد الی الرضا؛ قرب الاسناد الی الجواد؛ و قرب الاسناد الی الصاحب و...(40) بسیاری از اصحاب ما از وی خبر داده اند از جمله: حسین بن عبید الله عضائری (م 411 ق). شیخ ابوطالب تبریزی نیز با نقل مختصری از عبارت نجاشی، در فصل «كسانی كه با تتبع در كتب شیعه صراحتاً توثیق نشده اند.» از وی نام می برد.(41)

شاگردان ابن ولید

گروهی از مفاخر محدثین و فقهای اواسط سده چهارم هجری، از شاگردان او به شمار می آیند كه برخی از آنها عبارتند از:

1 - شیخ صدوق محمد بن بابویه (ره) (م 381 ق)

یكی از شاگردان نامی و بلند آوازه ابن ولید، محمد بن بابویه است كه در واقع باید از بزرگترین افتخارات ابن ولید، داشتن شاگردی این چنین با عظمت باشد. محمد بن بابویه معروف به «ابن بابویه» و «شیخ صدوق»(42)، نامی ترین دانشمند گرانمایه، بزرگوار، فقیه و محدث عالی مقدار شیعه، در نیمه دوم سال چهارم هجری است. به راستی كه باید او را یكی از استوانه های شریعت دانست. پدر عالی مقدارش، علی بن بابویه می باشد كه او نیز به «ابن بابویه» معروف است؛ ولی هرگاه «ابن بابویه» به طور

صفحه 224

مطلق در السنه علما و متكلمین به كار رود، مقصود فرزند ایشان یعنی محمد بن بابویه است، همان طور كه در كتب فقه و حدیث، هر دو را «صدوقین» می گویند؛ البته اگر «شیخ صدوق» نیز گفته می شود منظور همین فرزند او است. شرح ولادت این دانشمند جلیل القدر این گونه است كه:

بعد از سال 305 ق كه نایت دوم امام زمان (ع) ، یعنی عثمان بن سعید عمری، پس از حدود پنجاه سال نیابت حضرت، بدرود حیات گفت و شیخ اجل، حسین بن روح نوبختی، افتخار نائب سومی حضرت را پیدا كردند و واسطه بین امام زمان (ع) و شیعیان آن حضرت شدند، پدر بزرگوار علی بن بابویه كه در آن عصر پیشوای علمای قم بود، وارد بغداد شد. او چون تا آن زمان صاحب فرزندی نشده بود، از این نظر رنج می برد؛ لذا فرصت را غنیمت شمرد و با تسلیم نامه ای به حسین بن روح، از او خواست تا هنگام تشرف به محضر آقا امام زمان (ع) ، نامه را به آن وجود عزیز و مقدس تقدیم دارد.

وی در آن نامه اشتیاق خود را به داشتن پسری ابراز داشته و از حضرت خواسته بود، برای او دعا كند تا خداوند پسری به وی عطا فرماید. جواب امام (ع) هم به وی رسید كه:

«... ما برای تو دعا كردیم و به زودی خداوند پسری [ و به روایتی، پسرانی ] فقیه و پك سرشت، به تو روزی خواهد كرد...»

اسناد و طُرُق این روایت چندان محكم و معتبر است كه جای تردید برای هیچ كس باقی نمی گذارد.(43)

شیخ طوسی (ره) از قول خود شیخ صدوق نقل می كند:

«بسیار اتفاق می افتاد، وقتی ابوجعفر محمد بن علی اسود، مرا می دید كه به مجلس درس استادم، محمد بن حسن بن ولید - رضی الله عنه - رفت

صفحه 225

و آمد می كنم و اشتیاق زیادی به كتب علمی و حفظ حدیث دارم، می گفت: «جای شگفتی نیست كه چنین میل و رغبتی به علم داری؛ زیرا تو با دعای امام زمان (ع) متولد شده ای.»(44)

از این فقیه و محدث ارزشمند، نزدیك به سیصد اثر گرانبها به جای مانده است كه برخی از آنها عبارتند از: كتاب توحید؛ كتاب نبوت؛ كتاب وصیة علی (ع) ؛ كتاب مقنع در فقه؛ خصال؛ امالی؛ دعائم الاسلام؛ مختصر تفسیر قرآن؛ من لا یحضره الفقیه؛ كتاب مدینة العلم و...(45) معروفترین و بزرگترین اثر وی كه در دسترس است «من لا یحضره الفقیه» می باشد كه آن را در سال 372 در روستای ایلاق از توابع بلخ تصنیف كرده است.(46) این فقیه بزرگوار پس از هفتاد و اندی سال زندگانی درخشان و پرافتخار و مسافرت های طولانی در بلاد اسلامی، سرانجام در شهر ری به سال 381 ق، چشم از جهان فرو بست و به سرای ابدی شتافت. آرامگاهش در شهر ری به نام ابن بابویه، مشهور و زیارتگاه مردم مسلمان و عاشقان علم و حدیث می باشد.

روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

2 - هارون بن موسی تلّعُكبُری :(47)

یكی از اعاظم مشایخ حدیث در اواسط سده چهارم، هارون بن موسی تلعكبری است. ایشان از اهالی «تلّ عكبرا»،(48) واقع در نزدیكی بغداد و استاد شیخ مفید(49) می باشد. وی در سلسله بسیاری از رجال حدیث، جای دارد و جمعی از مفاخر فقها و علمای ما، از شاگردان او بوده اند .شیخ طوسی در كتاب رجال خود از وی این گونه یاد می كند:

«ابومحمد هارون بن موسی تلّعكبری، دانشمندی جلیل القدر، بلند مرتبه، واسع الروایه و بی نظیر است. وی تمام اصول و مصنفات (علمای شیعه) را روایت كرده است. او در سال 385 رحلت كرد. عده ای از استادان

صفحه 226

ما از او به ما خبر داده اند.»(50)

نجاشی درباره او می گوید:

«هارون بن موسی بن احمد بن سعید بن سعید ابومحمد تلعكبری از بنی شیبان در میان علمای ما چهره ای درخشان و دانشمندی موثق و مورد اعتماد بود و جای گفتگو نداشت. از جمله كتاب های او یكی الجامع فی علوم الدین است.»(51)

علامه حلی هم با توثیق او، همان عبارات شیخ و نجاشی را درباره وی نقل می كند.(52)

مرحوم میرزا عبدالله افندی در ترجمان وی می نویسد:

«عالم فاضل كامل، فقیه در علم حدیث، معروف به تلّعكبری، از معاصرین شیخ صدوق - رحمة الله علیه -، شیخ مفید - رحمة الله علیه - و امثال این دو بزرگوار می باشد. وی از كشی، كلینی، پدر شیخ صدوق، محمد بن القاسم الغلابی، محمد بن حسن بن ولید، حیدر بن محمد بن نعیم سمرقندی و گروه زیادی از علماء روایت می كند. او فرزند فاضلی هم به نام محمد بن ابی محمد هارون دارد. به همین جهت كنیه این فقیه والامقام، ابومحمد می باشد. (نجاشی می گوید كه او فرزند دیگری هم به نام ابوجعفر دارد.)»(53)

مرحوم خویی در معجم رجال حدیث می گوید:

«ابی محمد در بسیاری از روایات با عنوان هارون بن موسی واقع شده است. او از علی بن محمد بن همام بن سهیل روایت می كند و جعفر بن محمد بن قولویه در كتاب كامل الزیارات باب 75، «فیمن اغتسل فی الفرات و زار الحسین» از وی روایت كرده است.»(54)

صفحه 227

همان طور كه در عبارات شیخ در رجال (ص 516) گذشت، این دانشمند نامی بزرگوار، در سال 385 رحلت كرد.

3 - محمد بن احمد بن داود معروف به ابن داود قمی (م 368ق)

ابوالحسین محمد بن احمد بن داود قمی، معروف به ابن داود قمی، مانند معاصرین خود، یكی از مفاخر فقهاء و دانشمندان صاحب نام قم و استاد مشایخ بغداد در عصر خود به شمار می رود و از معاصرین ابن قولویه، شیخ صدوق و دیگران در اواسط سده چهارم است. او در عصر خود پیشوای علمای قم بوده و دانشمندان قم او را بر دیگران مقدم می داشتند.

شیخ طوسی در فهرست از وی این گونه یاد می كند:

«ابوالحسین محمد بن احمد بن داود قمی صاحب كتاب هایی است كه از جمله آنها كتاب مزار، كه بزرگ و نیكوست، كتاب ذخائر، كه وی آن را گرد آورده و این نیز كتابی نیكوست، كتاب ممدوحین و مذمومین و غیر اینها می باشد. كتاب ها و روایات او را شیخ مفید - رحمة الله علیه - و حسین بن عبیدالله عضائری و احمد بن عبدون، از وی به ما خبر داده اند.»(55)

نجاشی درباره او می نویسد:

«ابوالحسین محمد بن احمد بن داود، پیشوای طایفه شیعه و دانشمند نامدار آنها، در عصر خویش پیشوای علمای قم و فقیه بزرگ آنها بود. حسین بن عبیدالله عضائری می گفت: در حفظ و فقه و شناخت حدیث كسی را مانند او ندیده است. او به بغداد آمد و در آنجا اقامت گزید. وی حدیث كرد و كتاب هایی تصنیف نمود.»(56)

و سپس بعضی از كتب او را نام می برد كه بنابر اختصار ذكر آنها در این نوشتار نمی گنجد.

صفحه 228

برخی از شاگردان بر جسته او عبارتند از: شیخ مفید محمد بن محمد بن نعمان؛ حسن بن عبیدالله غضائری؛ احمد بن عبدون (م 423ق)؛ ابوغالب زراری (م 368ق)؛ ابوالعباس احمد بن نوح سیرافی و فرزندش احمد بن محمد بن احمد بن داود و...

4 - جعفر بن محمد بن قولویه قمی معروف به ابن قولویه (م 368 ق)

وی نیز از محدثین بزرگ و فقهای پرافتخار پیشین ما و از استادان نامدار شیخ مفید است كه تصنیفات گران قدری را در فقه و حدیث دارد.

شیخ طوسی در فهرست پس از توثیق او به برخی از تصانیفش كه درباره تعدادی از ابواب فقهی و كتب فقه است، اشاره می كند از جمله: مداوات الجسد لحیات الابد؛ الجمعة و الجماعة؛ كتاب الفطرة؛ كتاب الصرف؛ كتاب الرضاع؛ جامع الزیارات(57) و فهرست كتب و اصولی كه خود او، روایت كرده است. روایات و فهرست كتب او را جماعتی از علمای ما از جمله شیخ مفید، حسین بن عبید الله غضائری، احمد بن عبدون و دیگران از وی (ابن قولویه) برای ما نقل كرده اند.(58) نجاشی درباره او چنین می نویسد:

«ابوالقاسم جعفر بن محمد بن موسی بن قولویه، از برگزیدگان شاگردان سعید بن عبدالله اشعری بود. ابوالقاسم خود از دانشمندان موثق و بزرگ ما در فقه و حدیث است. او از پدر و برادرش و سعد بن عبدالله روایت كرده و گفته است: جز چهار حدیث از سعد بن عبدالله نشنیدم. استاد ما ابوعبدالله (شیخ مفید)، فقه را بر وی قرائت كرد و از او آموختنی هایی آموخت. مردم (علما) هر چه درباره خوبی فقه او بگویند، بالاتر از آن است. او كتابهایی نیكو دارد از جمله: (كتاب هایی كه در فهرست شیخ بیان شده هم در رجال نجاشی آمده است)... كتاب قیام اللیل؛ كتاب الصداق؛

صفحه 229

كتاب بیان حل الحیوان من محرمه؛ كتاب قسمة الزكاة، كتاب العفیفة؛ كتاب النوادر و...»

نجاشی در ادامه می گوید:

«من بیشتر این كتاب ها را بر استادمان ابی عبدالله (شیخ مفید) - رحمة الله علیه - و حسین بن عبیدالله غضائری - رحمة الله علیه - قرائت كردم.»(59)

علامه حلی نیز در ضمن یادكردی از وی می گوید:

«پدرش ملقب به «مَسْلَمَه» بود، او استاد شیخ مفید است و شیخ مفید علم و حدیث را از وی فرا گرفت. هر چه مردم از خوبی وثاقت و فقه درباره او بگویند، وی بالاتر از آن است. او تصانیفی دارد كه ما آنها را در كتاب بزرگمان ذكر كرده ایم. او در سال 369 ق، وفات یافت.»(60)

5 - حسین بن علی بن بابویه برادر كوچكتر شیخ صدوق

وی دانشمندی عظیم الشأن و فقیهی پك سرشت می باشد كه یادگار خاندانی بزرگ و صاحب افتخار است. نجاشی می گوید:

«ابوعبدالله، حسین بن علی بن بابویه قمی، دانشمندی موثق است. او از پدرش با اجازه روایت كرده است، كتاب هایی دارد كه برخی از آنها عبارتند از: كتاب توحید؛ نفی تشبیه (خدواند به مخلوقات)؛ و كتاب هایی كه برای صاحب بن عباد، تألیف كرده است. كتب او را حسین بن عبیدالله غضائری برای ما نقل كرده است.»(61)

علامه حلی نیز او را دانشمندی موثق و كثیر الروایه می داند.(62)

شیخ حر عاملی می نویسد:

«او برادر محمد صدوق، رئیس محدثین و ثقه ای بزرگوار و عظیم

صفحه 230

الشأن است. و از پدرش و برادرش روایت می كند. كتاب هایی دارد، از جمله: رد بر واقفه، كتابی كه برای صاحب بن عباد تألیف كرده است و غیر اینها. شیخ منتجب الدین رازی از وی و فرزندش حسن و نوه اش (حسین بن حسن) نام برده و می گوید: همگی در زمره فقهای شایسته می باشند.»(63)

در پایان، تذكر این نكته لازم است كه به ظاهر، وی نیز مانند برادر بزرگوارش، محمد بن بابویه، با دعای امام زمان (ع) متولد شده است.(64)

6 - احمد بن محمد بن ولید فرزند ابن ولید

یكی از شاگردان این عالم بزرگ و جلیل القدر كه از خرمن علم وی خوشه ها چیده و بهره ها برده است، احمد بن محمد بن حسن بن ولید (از اساتید شیخ مفید)، فرزند او است.(65)

مرحوم اردبیلی در كتاب رجالی خود درباره او می نویسد:

«احمد بن محمد بن حسن بن ولید از مشایخ معتبر است و علامه -رحمة الله علیه - بسیاری از روایات را كه نام وی در طریق آن وجود دارد، صحیح می داند به گونه ای كه حتی احتمال غفلت و اشتباه در آن نمی رود.

در ادامه می گوید:

تا به حال ندیده ام و از هیچ كس نشنیده ام كه در ثقة بودن وی تأمل كند.»(66)

محدث عالیقدر و نامی، شیخ حر عاملی، از او این گونه یاد می كند:

«احمد بن محمد بن حسن از اساتید شیخ مفید است و شهید ثانی در درایه (الرعایة فی علم الدرایة، ص 370) او را توثیق كرده و علامه (خلاصة الاقوال، ص 276) و سایر علمای ما، حدیث او را صحیح می دانند. پر

صفحه 231

واضح است كه او خود از مشایخ اجازه است.»(67)

عالم فاضل، شیخ محمد تقی مجلسی می گوید:

«وی استاد شیخ مفید بوده و حدیثش صحیح می باشد چون از مشایخ اجازه است.»(68)

مرحوم خویی در معجم الرجال خود درباره وی می گوید:

«ابوالحسن احمد بن محمد بن حسن بن ولید، با همین عنوان در اسناد بسیاری از روایات كه تقریباً به 70 مورد می رسد، واقع شده است. او تمام این روایات را از پدرش نقل می كند. شیخ مفید (ره) به جز یك روایت، كه آن را از حسین بن عبیدالله روایت كرده، تمام این روایات را از او نقل كرده است.»(69)

مؤلف معجم الثقات در فصل «الموثوقون بالخصوص» می گوید:

«احمد بن محمّد بن ولید ثقة است. این را شهید ثانی در درایه گفته و علامه به صحت روایتی كه سندش مشتمل بر او است، حكم كرده است.»(70)

محمد علی ساروی نیز در كتاب رجالی خود احمد بن محمد بن الحسن بن ولید را از مشایخ صاحب اعتبار می داند.(71)

شیخ طوسی در التهذیب، الاستبصار و سایر كتاب های خود از پدرش (محمد بن حسن بن احمد) و نیز با واسطه شیخ مفید روایات زیادی از وی نقل كرده است (به ویژه در جلد 1 تهذیب، كتاب الطهارة).(72) متأسفانه در كتب گوناگون رجالی از این شخصیت برجسته اطلاعاتی (اعم از: ولادت، وفات، دوران زندگانی و...) بیشتر از آنچه بیان شد، وجود ندارد.

البته محمد بن حسن بن ولید شاگردان برجسته دیگری نیز داشته است؛ مانند:

صفحه 232

علی بن احمد بن محمد بن طاهر (اشعری) معروف به «ابن ابی جید»؛ اما به جهت پرهیز از طولانی شدن مطالب، از ذكر نام و یاد آنها خودداری نمودیم.

البته باید دانست كه دانشمند دیگری هم عصر و هم نام با وی در قم بوده است كه در بعضی از استادان و شاگردان هم با وی مشترك می باشد و با اینكه او نیز از علما و محدثین بزرگ قم بوده، ولی در رتبه و منزلت به پایه وی نمی رسد. شیخ طوسی (ره) در رجال خود، باب «كسانی كه از ائمه (ع) روایت نكرده اند.» از او نام می برد و می نویسد:

محمد بن حسن (و لیس بابن ولید) او ابن ولید نیست ولی نظیر اوست و از تمامی مشایخ وی روایت كرده است؛ از سعد بن عبدالله، عبدالله بن جعفر حمیری (ذكر اینها قبلاً گذشت.)، محمد بن احمد بن یحیی و دیگران. هارون بن موسی تلّعكبری هم با اجازه او روایت می كند.(73)

وفات ابن ولید

این عالم گران قدر سرانجام پس از عمری تلاش و كوشش فراوان در مسیر خدمت به اسلام و خصوصاً تشیع علوی و تربیت شاگردانی صاحب نام و پر افتخار، در سال 343 ق(74)بدرود حیات گفت و به سرای ابدی شتافت.(75)

گزیده روایات

در پایان این نوشتار برای «تیمّن و تبرك» به دو روایت از روایاتی كه از ناحیه وی نقل شده است، اشاره می كنیم:

1 - محمد بن حسن بن احمد بن ولید با چند واسطه از «محمد بن مسلم» و او از قول امام باقر (ع) نقل می كند كه: امام باقر (ع) فرمودند: شیعیان ما را به زیارت قبر حسین (ع) امر كنید كه به درستی به زیارت قبر حسین (ع) آمدن، سبب فزونی در

صفحه 233

روزی، طولانی شدن عمر و برطرف شدن بلایا و حوادث ناگوار می شود. و زیارت قبر حسین (ع) بر هر مؤمنی كه بر امامت او از جانب خداوند اقرار كند، واجب است.(76)

2 - محمد بن حسن بن احمد بن ولید با چند واسطه از «ابوبصیر» این گونه نقل می كند:

ابوبصیر گفت: بعد از آنكه به سن پیری رسیده بودم و در حالی كه نفس نفس می زدم (به سختی نفس می كشیدم.) به محضر امام صادق (ع) آمدم. امام صادق (ع) فرمود: «سبب این گونه نفس زدن از چیست؟» گفتم: «فدایت شوم؛ سنم زیاد گشته و استخوانم فرسوده و مرگم نزدیك است با این كه من نمی دانم در قیامت چه جایگاهی خواهم داشت؟» امام (ع) فرمود: «یا ابا محمد (ابوبصیر)، آیا تو هم (كه از شیعیان ما هستی) این گونه سخن می گویی؟» عرض كردم: «فدایت شوم، چرا این گونه سخن نگویم؟» حضرت فرمود: «مگر نمی دانی كه خداوند جوانان شما را گرامی می دارد و از پیران حیا می كند؟» عرض كردم: «جانم به فدایت؛ آقا، چگونه خداوند جوانان را كرام می كند و از پیران حیا می كند؟»

امام (ع) فرمود:«كرام می كند جوانان شما را از عذاب كردن (عذابشان نخواهد كرد) و پیران را شرم دارد از اینكه آنها را محاسبه كند. آیا شادمانی شدی؟» [ابوبصیر می گوید: ] عرض كردم: «فدایت شوم قدری بیشتر توضیح بده چون به ما (از جانب دشمنانمان) نسبتی داده شده كه به واسطه آن، كمرهای ما شكسته و دلهای ما مرده و فرمانروایانشان با تمسك به روایتی كه از فقیهانشان نقل می كنند، ریختن خون ما را حلال می شمارند.» امام (ع) فرمود: آیا مقصودت از آنچه به شما نسبت می دهند، رافضه است؟» عرض كردم: «بله.» سپس امام (ع) فرمود:

«نه، به خدا قسم ایشان شما را به این اسم ننامیده اند، بلكه خداوند

صفحه 234

شماها را به این نام خوانده است. مگر نمی دانی كه 70 مرد از بنی اسرائیل با فرعون بودند و به دین وی گرویدند، ولی وقتی كه گمراهی فرعون و راستی و هدایت موسی بر ایشان روشن شد به موسی ملحق شدند و از لشكر فرعون خارج شدند و با توجه به این كه در لشكر موسی از حیث عبادت و تلاش و كوشش (و جهاد در راه خدا)، برتر از این 70 نفر هم بودند و لیكن خداوند به موسی وحی كرد: اسم این افراد كه از لشكر فرعون خارج شدند (رفضوا) را در تورات به نام «رافضه» ثبت كن. سپس من نیز این نام را به آنان نسبت دادم. سپس خداوند این اسم را ذخیره كرد تا اینكه شما را بدان «رافضه» نامیده است. چون شما از آئین فرعون و هامان و لشكریان این دو خارج شدید و از محمد و آل محمد (ص) پیروی نمودید...» (تا آخر روایت كه بسیار جالب و مفصل است.)(77)

پی نوشت ها:

1 - سوره صف، آیه 8.

2 - مشهور علمای علم رجال و محدثین (چنانچه از گفتارشان پیداست) معتقدند مراد از «ابن ولید» همین عالم بزرگ، محمد بن حسن بن احمد است؛ لكن برخی از علمای علم رجال احتمال می دهند كه مقصود از ابن ولید فرزندش یعنی احمد بن محمد و یا محمد بن الولید الخزاز (الخرّاز در بعضی نسخه ها) باشد. جامع الرواة، ج 2، ص 437؛ نقد الرجال، ج 5، ص 266، رقم 6361؛ تهذیب، ج 4، ص 183، ح 511.

3 - مفاخر الاسلام، ج 3، ص 103.

4 - همان.

5 - شیخ طوسی در سال 385 ق، در شهر تاریخی طوس یا روستایی از آن، دیده به جهان گشود. وی در سال 408 از خراسان به عراق آمد و پنج سال در بغداد نزد شیخ مفید و دیگر اساتید خود به تحصیل و تكمیل علوم خویش پرداخت. او پس از رحلت شیخ مفید (413 ق) نیز مدت بیست سال از محضر سید مرتضی، بزرگترین شاگرد شیخ مفید، بهره های فراوانی برد. شیخ پس از وفات سید مرتضی (436 ق)، دوازده سال به تدریس و افاده همت گماشت و پس از آن رهسپار نجف شد و 12 سال آخر عمر را در آن سرزمین مقدس به سر برد. وی به تأسیس حوزه علمی شیعه و تصنیف و تألیف كتب گرانقدری پرداخته و سرانجام در سال 460 ق در شهر بغداد به جهان باقی شتافت.

6 - فهرست، شیخ طوسی، ص 156.

7 - حاشیه فهرست، شیخ طوسی، ص 156 - (تعلیقه سید محمد صادق آل بحر العلوم.)

8 - رجال، شیخ طوسی، ص 495.

9 - به حق هم رجال نجاشی امتیازاتی بر فهرست و رجال شیخ دارد، خصوصاً در بررسی حال رجال و جرح و تعدیل و خوبی وبدی مذهب آنها. مرحوم علامه بحرالعلوم رجال او را از بزرگترین اركان جرح و تعدیل می داند. (به نقل از مفاخر اسلام، علی دوانی، ج 3، ص 358.)

10 - رجال، نجاشی، ص 383، رقم 1042.

11 - مفاخر اسلام، ج 3، ص 358.

12 - رجال، ابن داود، ص 168، رقم 1346 و ص 170، رقم 1363.

13 - قاموس الرجال، ج 9، ص 191، رقم 6570.

14 - خلاصة الاقوال، ص 147.

15 - معجم الثقات، ص 106، رقم 704.

16 - معانی الاخبار، چاپ مكتبة صدوق، شرح حال شیخ صدوق.

17 - من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 90، ح 1817.

18 - مشیخه: تألیف شیخ صدوق - در آخر كتاب من لایحضره الفقیه خود آن را آورده كه در واقع مشیخه طریق شیخ صدوق در نقل روایت از كسانی كه از آنها روایت كرده را می شناساند.

19 - احمد بن محمد بن عیسی القمی ثقه و شخص جلیل القدری است. شیخ و نجاشی (رجال نجاشی، رقم 490) وی را توثیق كرده اند. علامه در خلاصه نقل كرده است: او احمد بن محمد بن خالد برقی را به دلیل نقل روایت از اشخاص ضعیف، از قم اخراج كرد... (خلاصةالاقوال، ص 14.)

20 - معجم رجال حدیث، ج 15، ص 207، رقم 10463.

21 - مفاخر اسلام، ج 3، ص 104.

22 - رجال نجاشی، چاپ دار الاضواء، بیروت، ج 1، ص 401، رقم 465 و 466.

23 - رجال، علامه حلی، ص 78، رقم 3.

24 - فهرست، شیخ طوسی، ص 75، رقم 317.

25 - نقدالرجال، ج 5، ص 312، رقم 2216.

26 - رجال، نجاشی، چاپ دار الاضواء، بیروت، ج 2، 9.49 / 252

27 - رجال، شیخ، ص 402، رقم 16.

28 - تهذیب، ج 4، باب انفال، ح 378.

29 - خلاصة الاقوال، ص 157.

30 - رجال، نجاشی، ص 49، رقم 103؛ فهرست 52 و 200.

31 - رجال، ابن داود، ص 77، رقم 453؛ اضبط المقال فی ضبط اسماء الرجال، آیة الله حسن زاده آملی، ص 165.

32 - رجال، شیخ، ص 424، رقم 42.

33 - تهذیب، ج 6، ص 42، ح 86.

34 - خلاصة الاقوال، ص 280.

35 - من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 120.

36 - رجال، علامه مجلسی، الوجیزة، ص 190، رقم 515.

37 - هدایة المحدثین، محمد امین كاظمی، ص 40.

38 - تعلیقه، ص 107.

39 - تلفیقی از عبارات نجاشی و علامه حلی: رجال، نجاشی، چاپ دار الاضواء، بیروت، ج 1، ص 19، رقم 571؛ رجال، علامه حلی، ص 106، باب «عبدالله»، رقم 20.

40 - مقصود از «قرب الاسناد الی الرضا؛... الی الجواد؛... الی الصاحب» یعنی سندهای روایت با چند واسطه كم (دو یا سه واسطه)، به خود امام (ع) می رسد.

41 - معجم الثقات، شیخ ابوطالب تجلیل تبریزی، ص 308، رقم 488.

42 - علت اینكه ایشان در بین علماء و محدثین به «صدوق» مشهور شده اند، به جهت نهایت صداقت ایشان در نقل روایات می باشد.

43 - كمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، یك جلدی، ص 276؛ غیبت، شیخ طوسی، چاپ دوم، ص 194.

44 - غیبت، شیخ طوسی، ص 195.

45 - رجال، نجاشی، ص 276؛ فهرست، شیخ، ص 157.

46 - مقدمه كتاب من لایحضر.

47 - ضبط صحیح نام وی «تلّعُكبُری» است، اضبط المقال فی ضبط اسماء الرجال، حسن زاده آملی، ص 41.

48 - به نقل از: مفاخر اسلام، ج 3، ص 223؛ اما مرحوم افندی در كتاب ریاض العلماء، ج 5، ص 294 می گوید: عُكبُر نام قریه ای است در نزدیكی همدان.

49 - شیخ مفید به سال 338 ق در بغداد متولد شد. (فهرست شیخ، ص 158)؛ ولی نجاشی (ص 278) روز 11 ذی قعده سال 336 را تاریخ تولد او دانسته است. شیخ مفید از نوابغ و مفاخر جهان اسلام و عالم تشیع است. وی استاد بزرگ علم الهدی سید مرتضی و برادر نابغه اش سید رضی (گرد آوردنده نهج البلاغه مولی امیرالمؤمنین (ع) ) و همچنین شیخ طوسی، ابوالفتح كرجكی و... می باشد. از افتخارات این دانشمند ذوفنون همین بس كه سه توقیع از حضرت ولی عصر (ع) به افتخار وی صادر گشته است. (رجال، علامه بحرالعلوم، ج 3، ص 320؛ معجم رجال حدیث، ج 17، ص 234.) به ظاهر لقب مفید را نیز حضرت صاحب الامر به وی اعطاء فرموده. دو شب مانده به آخر ماه مبارك رمضان در سال 413 ق به سرای باقی شتافت. (فهرست، شیخ، ص 158.) روز وفاتش به قدری جمعیت برای نماز گزاردن بر وی آمده بودند و آن قدر دوست و دشمن بر وی گریستندكه روزی از آن بزرگتر دیده نشد. شیخ مفید در پائین پای امام كاظم (ع) و نوه عالی قدرش، امام جواد (ع) جنب آرامگاه استادش، جعفر بن محمد بن قولویه، آرمیده است.

50 - رجال، شیخ، ص 516.

51 - رجال، نجاشی، ج 2، چاپ دارالاضواء، بیروت، ص 407، رقم 1185.

52 - خلاصة الاقوال، علامه حلی، ص 180.

53 - ریاض العلماء، ج 5، ص 292. «نجاشی می گوید: من با فرزندش محمد به خانه استادم تلعكبری می رفتم و فرزند دیگرش حسین بن هارون استاد شیخ طوسی است.» (اعلام الشیعه، النّابس فی القرون الخامس، ص 68 و 188).

54 - معجم رجال حدیث، خویی، ج 20، ص 258.

55 - رجال، شیخ طوسی، ص 511.

56 - رجال، نجاشی، ص 272.

57 - این كتاب و كتاب الزیارات (رجال، نجاشی، ص 89)، بعدها كامل الزیارة (مشهورترین اثر وی) نامیده شد. ابن قولویه به جهت داشتن این كتاب ارزشمند به «صاحب كامل الزیارة» معروف شده است.

58 - فهرست، شیخ طوسی، ص 42.

59 - رجال، نجاشی، ص 89.

60 - خلاصة الاقوال، ص 31.

61 - رجال، نجاشی، ص 5.0

62 - خلاصة الاقوال، ص 50.

63 - آمل الآمل، حر عاملی، ج 2، ص 198.

64 - غیبت، شیخ طوسی، ص 188.

65 - (با توجه به تتبع در كتب گوناگون رجالی) ظاهراً وی، باید تنها پسر ابن ولید (محمد بن حسن بن احمد) باشد.

66 - جامع الرواة، مرحوم اردبیلی، ج 1، مكتبه آیت الله العظمی مرعشی، ص 62؛ و «الرجال الوسیط»، میرزا، باب احمد.

67 - امل الآمل، ج 2، ص 24، رقم 63؛ ریاض العلماء، میرزا عبدالله افندی، ج 1، ص 61.

68 - رجال، مجلسی، (الوجیزه)، ص 153، رقم 120.

69 - معجم رجال حدیث، آیت الله العظمی خویی (ره) ، ج 3، ص 42.

70 - معجم الثقات، ص 11، رقم 63.

71 - توضیح الاشتباه، محمد علی ساروی، ص 39، رقم 136.

72 - تهذیب، ج 1، 3/6، 18/10، 34/16، 44/19 و....؛ استبصار، ج 1، 1308/347، 1325/351 و....

73 - رجال، شیخ طوسی، ص 491.

74 - رجال، نجاشی، ص 271.

75 - متأسفانه با تحقیق و تتبع فراوان در كتب مختلف رجالی و مراجعه حضوری به بعضی از علماء و مراجع صاحب اطلاع در این فن، اطلاع بیشتری از خاندان و عصر وی و خصوصاً مدفن وی (ظاهراً در قم می باشد.) به دست نیامد.

76 - محمد بن احمد بن داود عن محمد بن الحسن بن احمد بن ولید قال:

حدثنا الحسن بن متیل الدقاق و غیره من الشیوخ عن احمد بن ابی عبدالله البرقی قال: حدثنا الحسن بن علی بن فضال عن ابی ایوب الخزاز عن محمد بن مسلم عن ابی جعفر:

«مرو شیعتنا بزیارة قبر الحسین (ع) فان اتیانه: یزید فی الرزق، و یمد فی العمر، و یدفع مدافع السوء و اتیانه مفترض علی كل مؤمن یقر له بالامامة من الله.» تهذیب، ج 6، ص 42، حدیث 86 باب 16، از ابواب «فضل زیارته (ع) ».

77 - الاختصاص، شیخ مفید، مؤسسه نشر اسلامی، جامعه مدرسین قم، ص 104.

محمد بن الحسن بن احمد بن الولید عن الحسن بن متیل، عن ابراهیم بن اسحاق النهاوندی عن محمد بن سلیمان الدیلمی عن ابی سلیم الدیلمی عن ابی بصیر (ابو محمد یحیی بن القاسم الاسدی الكوفی من اصحاب الصادق و الكاظم (ع) ، تابعی، مات سنة 250 ق) قال: اتیت ابا عبدالله (ع) بعد ان كبرت سنی و قد اجهدنی النفس فقال (ع) : «یا ابا محمد ما هذا النفس؟» قلت له: «جعلت فدك كبر سنی و رقّ عظمی و اقترب اجلی، مع انی لست ادری ما اصیر الیه فی آخرتی؟» فقال (ع) : «یا ابا محمد انك لتقول هذا القول؟» فقلت: «جعلت فدك كیف لا اقوله؟» فقال (ع) : «اما علمت ان الله تبارك و تعالی یكرم الشباب منكم و یستحیی من الكهول؟» قلت: «جعلت فدك كیف یكرم الشباب منا و یستحیی من الكهول؟» و قال (ع) یكرم الشباب منكم ان یعذبهم و یستحیی من الكهول ان یحاسبهم. قال قلت: «جعلت فدك زدنی؛ فانا قد نبزنا نبزاً، انكسرت له ظهورنا و ماتت له افئدتنا و استحلت به الولاة دمائنا، فی حدیث رواة فقهاؤهم هؤلآء.» قال: فقال (ع) : «الرافضه؟» قلت: «نعم.» قال (ع) : «لا والله ما هم سمّوكم بل الله سمّكم. اما علمت انه كان مع فرعون سبعون رجلاً من بنی اسرائیل، یدینون بدینه؛ فلما استبان لهم ضلال فرعون و هدی موسی، رفضوا فرعون و لحقوا بموسی فكانوا...