نگاه به نامحرم

نگاه به نامحرم

یکی از آداب فرد مسلمان راستین حفظ چشمان اوست به شکی که فقه و اخلاق اسلامی به مسلمان دستور داده است. قطعا معنای نگاه نکردن به نامحرم ندیدن مطلق نیست بلکه محافظت از بیهوده و بی حیا دیدن و دیدن با قصد لذت بردن مساله اسلام است.

 

 به نقل از کتاب حدیثی "آداب الشیعه" در این باره چنین آمده است:

 رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:"هرکس به نامحرم با قصد لذت نگاه کند، خداوند چشم او را روز قیامت از آتش پر کند؛ مگر اینکه توبه کرده باشد."

و نیز فرمود:"همه چشم ها در روز قیامت گریانند مگر چشمی که در دنیا از ترس خدا بگرید و چشمی که به نامحرمان نگاه نکند و چشمی که در راه خدا شب را تا صبح بیدار باشد."

و نیز فرمود:"نگاه به نامحرمان تیری است مسموم از تیرهای شیطان. هرکس از ترس خداوند چشم خود را از نگاه حرام باز دارد، خداوند ایمانی به او اعطا فرماید که شیرینی آن را در قلبش حس کند."

ونیز پیامبر فرمود:"زنا برای همه اعضای انسان وجود دارد: زنای چشم، نگاه به نامحرمان است، زنای زبان، سخن گفتن با نامحرمان به قصد لذت طلبی، زنای گوش، شنیدن سخن نامحرمان، زنای دست، لمس بدن نامحرمان است."

و نیز فرمود:"خداوند در زندگی بر زنی که شوهر دارد و مردی که زن دارد و به نامحرمان نگاه می کنند خشم می کند و زندگی شان همراه با خشم خدا خواهد بود."

امام صادق علیه السلام فرمود:"هرکس نامحرمی را دید و چشم خود را به طرف آسمان بلند کرد یا به سمت دیگری نمود یا چشمانش را بست، خداوند بهترین زیبایی ها را در دنیا و آخرت به چشمانش  عطا خواهد کرد.

پیامدهای روانی نگاه به نامحرم

پیامد روانى نگاه به نامحرم

هر چه نپاید ،دلبستگی نشاید...

1ـ نوعى بیمارى یا عادت مذموم

گام اول در روابط نامشروع نگاه آلوده است و گام گذاران در این وادى، چه بسا گرفتار عادت مذموم دائمى خواهند شد. منابع دینى قرنها قبل از روانشناسان، چشم چرانى را نوعى انحراف و بیمارى دانسته است رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «لکلّ عضوٍ من ابن آدم حظٌّ من الزّنا العین زناها النّظر؛( جامع الاخبار، ص 408،ح 1129، به نقل از منتخب میزان الحکمه، ج1، ص 504، ح 6141) هر عضوى از بنى آدم بهره اى از زنا دارد، و زناى چشم نگاه کردن (به بدن نامحرم) است.»

((به ادامه مطالب بروید))

ادامه نوشته

تا دهان بسته نشود، دل باز نمي شود!

1352922624135605_large.jpg?w=400&h=166

تا دهان بسته نشود، دل باز نمي شود!

و تا عبدالله نشوي ، عندالله نمي شوي. ....

علامه حسن زاده آملي

شرح حدیث حضرت آیت الله سید علی خامنه ای (خطر محبوب‌بودن نزد مردم )

خطر محبوب‌بودن نزد مردم

من مواعظ علي بن الحسين (عليه السلام):
وقال له رجلٌ: إنّي لأحبّك في اللّه حبّاً شديداً، فنكس عليه السلام ثمّ قال: الّلهم إنّي أعوذبك أن اُحَبّ فيك وأنت لي مبغض ثمّ قال له: أحبّك للذي تحبّني فيه.
(تحف العقول صفحه 282)
نكته اساسى كه در اين بيان وجود دارد و درس بزرگى براى ما است، توجه فورى به خطرى است كه در برابر چنين پديده‏اى (محبوب بودن نزد مردم بخاطر خدا) انسان را تهديد ميكند. لذا وقتى آن مرد به حضرت عرض مى‏كند كه شما را براى خدا دوست دارم نمى‏ فرمايند: از تو متشكرم، يا خدا را بر اين محبوبيت سپاس ميگويم، بلكه مى‏فرمايند: «پرودگارا پناه به تو مى‏برم از اين كه مردم مرا به خاطر تو دوست داشته باشند ولى تو مرا دشمن داشته‏ باشى» و اين خطر بزرگى است براى ما، نكند كه مردم فكركنند ما مخلصانه براى خدا كارمى‏كنيم و در راه او قدم مى‏زنيم اما حقيقتاًً ما اينطور نباشيم، و ظاهر و باطنمان يكى نباشد و يا با اعمال خود موجبات غضب الهى را در خود بوجود آورده باشيم. و در اين صورت است كه مردم به خاطر خدا ما را دوست‏ دارند ولى خداوند - نعوذ باللّه - دشمن ما مى‏باشد.

شرح حدیث حضرت آیت الله سید علی خامنه ای (عفت شکم و شهوت )

عفت شکم و شهوت

من مواعظ علي بن الحسين (عليه السلام):
ما من شىءٍ أحبّ إلى اللّه بعد معرفته من عفّة بطن وفرج، وما من شىءٍ أحبّ إلى اللّه من أن يسأل.
(تحف‏العقول ص 282)
علت اينكه حضرت، محبوب‏ترين امور نزد پروردگار را بعد از معرفت خدا، عفت بطن و فرج، دانسته و ساير واجبات و عبادات مثل نماز را ذكر نفرموده، اين است كه: عفت، جلوگير عامل مزاحم است و هميشه، تأثير عامل مزاحم، بيشتر از عامل مُعِدّ است، مثل اين است كه كسى غذاهاى مفيد و مقوى مصرف كند اما از آن طرف بطور منظم يك سم يا ميكروبى را وارد بدن نمايد بديهى است اثرى نخواهد كرد.
در مسائل معنوى، نيز اگر انسان عبادات زيادى انجام دهد اما مرتباً ميكروب گناه را در كالبد روح خود وارد كند، اثر عباداتش خنثى مى‏شود. ولى اگر آئينه قلب خود را با گناه تيره نكند فطرت الهيش او را به رشد و كمال هدايت مى‏نمايد. پس ترك گناه اهم از فعل عبادت است و لذا شيطان بيشتر انسان را به گناه وسوسه مى‏كند تا ترك عبادت، چون وقتى گناه بر آدمى سيطره پيدا كرد عبادات او موجب تقرّب وى نخواهد شد.
پس محبوب‏ترين كارها، ترك دو گناه است يكى گناه بطن كه ارتباط پيدا مى‏كند با دنياطلبى، مال‏اندوزى و طمع‏ها و ديگرى شهوات جنسى است.

کنترل خیال کلید طلایی کنترل شهوت

کنترل خیال کلید طلایی کنترل شهوت


عزم نسبت به اینکه دیگر دستش آلوده به گناه و خلاف‏کاری نشود و از آن طرف هم واجباتی را که بر عهده‌اش است، انجام دهد و از طرف دیگر مسأله جبران مافات است. بنا بگذارد آنچه را در گذشته به تعبیری خراب کاری کرده، آنها را اصلاح کند.


نقادانه بیندیشید
سلسه مباحث اخلاقی آیت الله تهرانی

گفتیم کسانی که قصد دارند مربّی‌گری کنند و دیگران را تربیت کنند و به تعبیر ساده به دیگران روش گفتاری و رفتاری بدهند، باید شروطی را رعایت کنند. شرط اوّل این است که باید خودشان مؤدّب به آداب الهی شده باشند، بعد وارد این وادی شوند. این بحثی بود که ما درگذشته داشتیم و گفتیم که این مؤدّب شدن هم باید در تمام ابعاد وجودی، یعنی عقل، قلب و نفس باشد و عرض کردیم که نفس یعنی غضب و شهوت و وهم.

در جلسات گذشته در مورد اینکه تربیت را از کجا شروع کنیم، گفتیم که سفارش شده است اوّل انسان قوّه خیال و وهم خود را تربیت کند که به آن می‌گویند: ضبط خیال. چون مبدأ افعال و اقوالی که از انسان صادر می‌شود، همان مسائلی است که در درون انسان می‌گذرد و مرتبط با تصوّراتی است که منشأ آن، وهم و خیال است؛ لذا اوّلین گامِ تربیت، ضبط خیال است. حالا چگونه خیال را ضبط کنیم؟ گفتیم که خیال باید وارد منزل تفکر شود. چند شاخه از منزل تفکر را هم تذکر دادم که انسان باید چگونه تفکر کند تا بتواند این نیرویی را که از نظر واردات درونی‌اش افسار گسیخته است، مهار کند.

ادامه نوشته

(داستان های کنترل شهوت از عرفا)

قدرت الله لطیفی نسب و  کام نگرفتن از دوشیزه ای وجیهه  

جمعه 30 اردیبهشت ماه سال 1390 ساعت 21:39


از زبان حاج قدرت الله لطیفی نسب نقل می کنند:


من در قم در محله سیدان در منزلی قدیمی سکنی گزیدم. در همسایگی من پیرزنی زندگی می کرد که با من رفت و آمد پیدا کرد و گاهی برای من غذا می آورد تا این که یک روز این موضوع را مطرح کرد که شما جوانی و چرا ازدواج نمی کنید؟ من نیز دلایلی آوردم تا او را متقاعد کنم، ولی او اصرار می کرد. چند روز پیاپی این مطلب را دنبال کرد و سماجت به خرج می داد و من چون هدفم چیز دیگری بود آمادگی ازدواج به هیچ صورت دیگری نداشتم و با حالات روحی خودم مانعی حس می کردم و قبول نمی کردم تا این که گفت:


بیا به خاطر این که تنها هستی و به خاطر کارهای شخصی خودت ازدواج موقت نما و من خانم بیوه و فقیری را سراغ دارم. من باز بهانه آوردم و زیر بار نمی رفتم. آنقدر اصرار ورزید تا نتوانستم قبول نکنم و همان شب دیدم با خانمی آمد. من بدون اینکه به او نگاه و توجهی کنم اجازه گرفتم و صیغه عقد را جاری ساختم و پیرزن رفت و ما را تنها گذاشت. وقتی من به صورت آن زن نگاه کردم او را وجیهه یافتم و با کمال تعجب متوجه شدم ایشان دوشیزه می باشد.


ناراحت شدم و گفتم: شما مگر قبلا شوهر نکردید؟ گفت: خیر

گفتم: مگر شما نمی دانید دوشیزه اجازه پدر لازم دارد؟

گفت: پدرم اجازه داده است. آقا به خدا خیلی فقیر هستیم و الان برادران و خواهرانم گرسنه هستند، من بدین وسیله می خواهم پولی به آنها برسانم.


من گفتم: خیر این کار را من انجام نمی دهم و تو باید شوهر کنی و آینده خودت را ضایع کنی. بلند شو الان بریم منزلتان تا من با پدرت صحبت کنم.

او قبول نمی کرد، آنقدر التماس و گریه کرد و هر چه کرد و هر برنامه ای پیاده کرد زیر بار نرفتم و گفتم:


باقیمانده مدت را بخشیده و همان جا مهر او را که حدود بیست تومان آن زمان بود پرداخت کردم و با تندی او را وادار به رفتن کردم. وقتی به درب منزلشان رسیدیم به پدرش گفتم:


این دختر شما صحیح و سالم تحویل بگیرید و به او گفتم که تا آخر همین هفته ان شاء الله به عنایت مولایم شوهری نصیب او می گردد و همین طور هم شد.

با توسلاتی که داشتم به لطف خدا و عنایات امام عصر ارواحنا فداه تا آخر همان هفته شوهر کرد.(1)




پی نوشت:


(1)   راه وصال، صفحه 39-41


قسمت اول/تفسیر آیه دوم /سوره نور

الزَّانِي لَا يَنكِحُ إلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ(3)

 مردِ  زناکار ، جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نکند. و زن زناکار جز مرد زناکار یا مشرک را به همسری نگیرد. واین (زناشویی) بر مؤمنان حرام است

کتــه ها :

 این آیه، حال و هوای آیه ی «الخبیثات للخبیثین و الخبیثونللخبیثات» را دارد که در آیه 26 همین سوره می آید و بیانگر این استکه: کبوتر با کبوتر باز با باز.

·      در این آیه زناکار در کنار مشرک آمده است. (زانیه او مشرکه)

·      علاوه بر تنبیه جسمی و اجتماعی، باید محدودیت های دیگری نیز برای زناکار باشد.

·      در روایات آمده است اکه حکم این آیه درباره کسانی است که به زنا شهرت دارند. و اگر زناکاری توبه کرد می تواند مانند دیگران با فرد دلخواهش ازدواج کند.(تفسیر المیزان؛ کافی، ج5 ، ص354)


راههای جلوگیری از شهوت

 

ترل این غریزه به دو صورت ممکن است تحقق پذیرد:
۱- کنترل منفى: غالبا وقتى سخن از کنترل غریزه جنسى به میان مى‏آید، توجه اشخاص به سمت و سوى نوع منفى آن جلب مى‏شود و آن این است که کسى با وجود تحریکات مختلف و مواجهه با عوامل انگیزش این غریزه، بخواهد با میل تحریک شده‏اش مبارزه و مقابله کند و به سوى ارتکاب جرم نرود، چنین کارى گرچه قطعا بهتر از آلایش دامن و عمل به جرم است، ولى پیامدهاى سوء و مخرب آن بر کسى پوشیده نیست. این کار هم به غایت دشوار است و هم زیانبار و بدین جهت هرگاه شخصى به کنترل غریزه سفارش مى‏شود با چنین برداشتى از آن و تصور دشوارى و زیانبارى آن، از پذیرفتن چنین توصیه‏هایى سرباز مى‏زند.
۲- کنترل مثبت: غریزه جنسى اگر با ازدواج مهار نگردد، مطلوب‏ترین راه تسلط بر آن، کنترل مثبت است و آن پرهیز از صحنه‏ها و کارهایى است که به تحریک این غریزه مى‏انجامد.
این نوع از کنترل، که در حقیقت جنبه‏ى پیشگیرى دارد هم راحت است و هم بى‏زیان و هم مفید؛ زیرا در این صورت همچون وسیله نقلیه‏اى است با سرعت معمولى و قانونى که در مواجهه با خطر، مهار حرکت آن زحمت چندانى ندارد، برخلاف ماشینى که با سرعتى بسیار فراتر از حد شناخته شده و بایسته خود سیر مى‏کند که چه بسا به کلى اختیار آن از دست صاحبش بیرون رفته و مصیبت‏ها به بار آورد و کنترل آن هم در صورت تحقق، صدها زیان و رنج و زحمت و اضطراب براى وسیله و صاحب آن به همراه دارد. و بى‏زیان است، زیرا با این حال کنترل غریزه فشارى بر جسم و روان تحمیل نمى‏کند تا به آن صدمه‏اى وارد شود و مفید است موجب م
ى‏شود مغز و اعصاب و قواى بدن در حالت عادى به سر برند و تعادل روانى شخص محفوظ بماند و انرژى و سرمایه‏هاى جسمى و روحى او بیهوده مصرف نشوند.
قرآن کریم می فرماید: «باید کسانى که قدرت و وضعیت مساعد براى ازدواج ندارند، عفت پیشه کنند».
اکنون طرق کنترل مثبت را به اختصار برمى‏شمریم:

۱- پرهیز از فکر و ترسیم صحنه‏هاى محرک در ذهن و خیال. عبدالله ....

به ادامه مطالب برويد.....

ادامه نوشته

میرداماد و آتش شهوت

 



در كتابی كه فیلسوف بزرگ، عارف عامل، علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان مقدمه‌ای بر آن نگاشته بود خواندم:

عباس صفوی در شهر اصفهان از همسر خود سخت عصبانی شده و خشمگین می‌شود، در پی غضب او، دخترش از خانه خارج شده و شب برنمی‌گردد، خبر بازنگشتن دختر که به شاه می‌رسد، بر ناموس خود كه از زیبائی خیره كننده‌ای بهره داشت سخت به وحشت می‌افتد، ماموران تجسّس در تمام شهر به تكاپو افتاده ولی او را نمى‌یابند.

دختر به وقت خواب وارد مدرسه طلاّب می‌شود و از اتفاق به در حجره محمدباقر استرآبادی كه طلبه‌ای جوان و فاضل بود می‌رود، در حجره را می‌زند، محمدباقر در را باز می‌كند، دختر بدون مقدمه وارد حجره شده و به او می‌گوید از بزرگ زادگان شهرم و خانواده‌ام صاحب قدرت، اگر در برابر بودنم مقاومت كنی ترا به سیاست سختی دچار می‌كنم . طلبه جوان از ترس او را جا می‌دهد، دختر غذا می‌طلبد، طلبه می‌گوید جز نان خشك و ماست چیزی ندارم، می‌گوید بیاور . غذا می‌خورد و می‌خوابد.

وسوسه به طلبه جوان حمله می‌كند، ولی او با پناه بردن به حق دفع وسوسه می‌كند، آتش غریزه شعله می‌كشد، او آتش غریزه را با گرفتن تك تك انگشتانش به روی آتش چراغ خاموش می‌كند، مأموران تجسّس به وقت صبح گذرشان به مدرسه می‌افتد، احتمال بودن دختر را در آنجا نمی‌دادند، ولى دختر از حجره بیرون آمد، چون او را یافتند با صاحب حجره به عالی قاپو منتقل كردند .

عباس صفوی از محمدباقر سئوال می‌كند دیشب، در برخورد با این چهره زیبا چه كردی؟ وی انگشتان سوخته را نشان می‌دهد، از طرفى خبر سلامت دختر را از اهل حرم می‌گیرد، چون از سلامت فرزندش مطلع می‌شود، بسیار خوشحال می‌شود، به دختر پیشنهاد ازدواج با آن طلبه را می‌دهد، دختر نیز که از شدت پاكی آن جوانمرد بهت زده بود، قبول می‌كند. بزرگان را می‌خوانند و عقد دختر را براى طلبه فقیر مازندرانی می‌بندند و از آن به بعد است كه او مشهور به میرداماد می‌شود و چیزی نمی‌گذرد كه اعلم علمای عصر گشته و شاگردانی بس بزرگ هم چون ملا صدرای شیرازی صاحب اسفار و كتب علمی دیگر تربیت می‌كند .




منبع:
عرفان اسلامی (شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، جلد 8 ، حسین انصاریان .