قولویه ، جعفر بن محمد
منابع : ستارگان حرم شماره 12 | 
نام هاي ديگر : ابن قولویه
قرن : قرن4
آثار : كامل الزیارات - فهرست ما رواه من الكتب و الاصول - الأربعین - كتاب العقیقه - كتاب تاریخ الشهور و الحوادث فیها - كتاب النوادر - كتاب النساء - كتاب الفطرة - كتاب الشهادات - كتاب القضاء و آداب الحكام - كتاب یوم ولیلة - كتاب الحج - كتاب الرد علی ابن داود فی عدد شهر رمضان؛ - كتاب العدد فی شهر رمضان - كتاب قسمة الزكوة

درآمد

یكی از خانواده های پرفضیلت كه در قرن چهارم در قم می زیسته و به نوبه خود خدمات ارزنده ای را به عالم اسلام و مكتب تشیع تقدیم داشته اند، خاندان «ابن قولویه» است كه از میان آن ها شخصیت های بزرگ و والامقامی پرورش یافته اند؛ از جمله محمد بن قولویه قمی از این خاندان است كه پدر جعفر بن قولویه صاحب «كامل الزیارات» است. وی یكی از بزرگان و از مشایخ دانشوران شیعه می باشد كه از سعد بن عبدالله قمی نقل روایت كرده است. و همچنین علی بن محمد بن قولویه قمی كه او نیز از بزرگان میدان علم و عمل بوده و از سعد بن عبدالله نقل روایت كرده است. سومین شخصیت معروف این خاندان، جعفر بن محمد قولویه قمی است كه شهرت علمی و جهانی داشته و مورد اعتماد تمام فقهای زمان بوده است. این نوشته به منظور

صفحه 205

آشنایی با این شخصیت به تحریر در آمده است.

ولادت

اگر چه به درستی روشن نیست كه جعفر بن محمّد بن قولویه در چه سالی قدم به عرصه گیتی گذارد، امّا سال هجرت او به عتبات، كه جهت زیارت به خانه خدا از آن جا گذشته است، و سال رحلت این بزرگوار در تاریخ ثبت شده است.

تراجم نویسان گفته اند، وی در سال 339 (1) به قصد زیارت خانه خدا وارد عراق شد؛ اما این كه در همان سال، چند سال از عمر شریفش می گذشته بیان نشده است؛ ولی از این كه مرحوم مفید جزو شاگردان مكتب فقهی او بوده است، معلوم می شود كه به هنگام ورود به بغداد، وی شخصیتی بسیار محترم و عالمی وارسته و فقیهی بنام بوده است كه معمولاً چنین افرادی با سن كم به چنین جایگاهی نمی رسند.

پدرش محمد بن جعفر بن موسی بن قولویه است كه به «مَسلمه»(2) و «جمال» شهرت یافته بود(3) و از اخیار اصحاب سعد بن عبدالله شمرده می شد.(4)

ابن قولویه در نگاه دیگران

چهره ملكوتی این عالم پرتلاش آن قدر تابنك است كه هرگز نیازی به تعریف و توصیف ندارد؛ چرا كه همگان از او به نیكی یاد كرده اند. وی نه فقط در نظر عالمان شیعه، فقیهی وارسته، مرزبانی امین و استادی دلسوز بود، بلكه در نظر عالمان اهل سنت افرادی همچون ابن حجر عسقلانی، شخصیتی بسیار ممتاز و فوق العاده به شمار می رفت.

صفحه 206

از این روی به گفتار چند نفر از این بزرگواران در خصوص ابن قولویه بسنده می كنیم:

1. شیخ طوسی: «ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه قمی، شخصیتی مورد اطمینان و دارای تألیفات فراوان به تعداد ابواب فقهی می باشد».(5)

2. نجاشی: «ابوالقاسم از ثقات اصحاب ما و از شخصیت های گرانقدر آن ها در حدیث و فقه می باشد. هر زیبایی و علمی كه مردم را با آن وصف نمایی، برتر از آن را در جعفر بن محمد بن قولویه خواهی یافت».(6)

3. شیخ مفید: «خداوند شیخ مورد اعتماد ما، ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه را تأیید فرماید».(7)

4. ابن طاووس: «در كتاب ها ملاحظه كردم كه شیخ صدوق مورد اتفاق بر امانتش، جعفر بن محمد بن قولویه است».(8)

5. علامه حلّی: «ابوالقاسم از اصحاب ثقه و جلیل القدر در حدیث و فقه بوده است. وی از طریق پدر و برادرش از سعد نقل روایت كرده است».(9)

6. ملا علی علی یاری: «جعفر بن محمد بن قولویه، از ثقات و بزرگان اصحاب امامیه در فقه و حدیث است. وی از شیخ ابوجعفر كلینی و همچنین از پدرش محمد بن قولویه نقل روایت كرده است».(10)

7. ابن حجر عسقلانی: «ابوالقاسم جعفر بن محمد بن موسی بن قولویه قمی شیعی، از بزرگان شیعه و علمای مشهور و بنام آن ها می باشد. شیخ طوسی و نجاشی و علی بن الحكم او را جزو مشایخ شیعه آورده اند. شیخ مفید یكی از شاگردانش بوده و در مدح و ثنایش كوتاهی نمی كرده. از او نیز حسین بن عبیدالله غضایری و محمد بن سلیم صابونی روایت كرده اند».(11)

صفحه 207

اساتید و مشایخ روایت

وی اساتید بسیار بزرگی داشته و در فقه و حدیث از آن ها بهره های فراوانی جسته است كه برخی آن ها در قم بوده و برخی دیگر در بغداد می زیسته اند. اساتید وی بدین قرارند:

1. محمد بن قولویه(پدر جعفر بن محمد)؛

2. علی بن محمد بن قولویه(برادرش)؛(12)

3. محمد بن یعقوب كلینی؛

4. محمد بن عبدالله بن جعفر حمیری؛

5. محمد بن همام بن اسماعیل؛

6. علی بن الحسین بن بابویه؛

7. محمد بن الحسن بن ولید قمی؛

8. محمد بن جعفر رزّار؛

9. محمد بن الحسن بن علی بن مهزیار؛(13)

10. حسین بن محمد بن عامر؛

11. محمد بن الحسین جوهری؛(14)

12. جعفر بن محمد بن ابراهیم؛

13. حكیم بن داود؛

14. محمد بن احمد بن یعقوب؛

15. محمد بن عبدالمؤمن؛(15)

16. ابن عقده؛(16)

17. احمد بن اصفهبد؛(17)

18. علی بن حاتم قزوینی؛

19. علی بن محمد بن یعقوب بن اسحاق صیرفی؛(18)

20. ابومحمد هارون بن موسی تلعكبری؛

21. قاسم بن محمد بن علی بن ابراهیم همدانی(وكیل ناحیه مقدسه)؛(19)

22. محمد بن احمد بن الحسین عسكری؛

23. حسین بن علی زعفرانی؛

24. احمد بن علی بن مهدی؛ 25

25. حسن بن عبدالله بن محمد بن عیسی؛

26. محمد بن احمد بن عیسی بن سلیمان؛

27. محمد بن احمد بن ابراهیم (20) و غیر آن ها كه در بیشتر ابواب فقه و... نامشان به چشم می خورد.

همچنان كه ملاحظه می شود، وی از عالمان و فقیهان و محدثانی بهره جسته كه كمتر فقیه و محدث برجسته ای به آن دست یافته است؛ به گونه ای كه هر یك از آنان، از اركان فقه و حدیث در عالم اسلام به شمار می روند؛ همانند صدوق و كلینی و ابن ولید قمی و هارون بن موسی تلعكبری.

صفحه 208

روای نور

جعفر بن محمد بن قولویه یكی از راویان بنام شیعه است كه روایات بسیاری، حدود پانصد روایت، در فقه از او نقل شده است. در اسناد روایات نام وی به چند تعبیر ذكر شده كه ذیلاً به دو تعبیر اشاره می كنیم:

1. جعفر بن محمد بن جعفر بن موسی. مرحوم آقای خویی می نویسد: در اسناد 465 روایت، این نام آمده است.(21)

2. ابوالقاسم جعفر بن محمد بن قولویه. آقای خویی می فرماید: در سند 25 روایت به همین نام آمده است.(22)

شاگردان و روایت كنندگان حدیث وی

عالمان فراوانی در قم و بغداد و مصر از محضر این چهره فرهیخته به كسب علم و دانش پرداختند؛ زیرا حضور سی ساله وی در جوار تربت پك حضرت موسی بن جعفر و امام جواد(ع) منشأ بسیاری از بركات و افاضات علمی او گردید و ثمره آن همه تلاش های علمی، تربیت شاگردانی از قبیل مرحوم شیخ مفید بود كه تاریخ شیعه هرگز نام و یادش را فراموش نمی كند. آورده اند كه ابن قولویه استاد فقه شیخ مفید بوده است. همچنین شاگردان دیگری همانند احمد بن عبدون و ابن عزور،(23) نزد این شخصیت بزرگ تلمّذ نموده و از وی نقل روایت كرده اند.

ابن حجر عسقملانی ضمن یادی از این شخصیت والامقام می نویسد: حسین بن عبیدالله غضایری و محمد بن سلیم صابونی به نقل روایت از او پرداخته اند.(24)

صفحه 209

سفرهای علمی ابن قولویه

برای جعفر بن محمد بن قولویه دو سفر ثبت شده كه یكی به عراق بوده و حدود سی سال طول كشیده است و سرانجام در همان جا دار فانی را وداع گفته است و سفر دیگر، به مصر بوده است.

سفر وی به عراق در سال 307 یا 309 رخ داد. وی به عشق دیدار مهدی آل محمد(ع) به هنگام نصب حجرالاسود، به عراق سفر كرد تا از آنجا به مكه رود؛ امّا به علت بیماری سخت، در بغداد ماند. از آن پس به مدت سی سال در بغداد به عالم اسلام خدمت كرد. البته بدون شك در این چند سال، سفرهای زیادی به كربلا و نجف داشته؛ امّا مطالبی در این مورد در كتاب ها ثبت نگردیده است.

سفر دیگر ابن قولویه به دیار مصر بود؛ امّا روشن نیست كه این سفر در چه سالی و از چه طریقی و به چه منظوری انجام شده است و همچنین روشن نیست كه چند مدت در آن دیار رحل اقامت افكنده و با چه شخصیت هایی ملاقات داشته است و چه كسانی بر سر سفره علمی اش زانوی ادب زده اند؛ جز آن كه از ابن حجر عسقلانی نقل شده كه محمد بن سلیم صابونی در مصر از وی نقل حدیث كرده است.(25) ممكن است این فرد همان محمد بن احمد بن ابراهیم بن سلیم جعفری كوفی مصری باشد كه نجاشی درباره اش می نویسد: «وی در مصر اقامت گزیده و بسیار مورد احترام مردم و دارای منزلتی عظیم بوده است». آن گاه هفتاد كتاب از او بر می شمرد.(26)

مرحوم آیت الله طبسی(والد نگارنده) ضمن اشاره به این عالم بزرگوار و اضافه لقب صابونی، از صاحب روضات از سید طباطبایی در رجال خود نقل كرده كه «وی از قدمای اصحاب ما و از علمای بزرگ و فقهای ما بوده است. وی از صاحبان

صفحه 210

كتاب های فتوا و از بزرگان طبقه هفتم بوده است و از كسانی به شمار می رود كه غیبت صغرا و كبرا را درك كرده است».(27)

با این بیان ممكن است ابن قولویه برای دیدار با این شخصیت به آن دیار سفر كرده و او نیز از وجود مقدسش كمال استفاده را در این سفر علمی برده باشد، اگر چه در رجال و تراجم شیعی تا آن جا كه بررسی كرده ام، چنین چیزی نیامده است.

به عشق دیدار مهدی(ع)

در سال 339 ق.(28) بود كه قرامطه (29) قرار گذاشته بودند كه حجرالاسود را - كه بیست و دو سال در تصرف غاصبانه شان بود - به جای خویش بازگردانند. از این روی شیخ ابوالقاسم قمی(ره)، معروف به ابن قولویه، كه از پیش می دانست این سنگ باید به وسیله امام زمان و حجت خدا، در جایگاه خود قرار گیرد، با قلبی كنده و لبریز از عشق به دیدار مهدی آل محمد(ع) شهر و دیار خود را رها كرد و به قصد زیارت خانه خدا راهی عراق گشت تا از آن جا برای انجام مراسم حج به سوی مكه مكرمه برود؛ امّا همین كه به بغداد رسید، بیماری سختی بر او عارض شد و از ادامه سفر باز ماند. بدین علت، فرد دیگری را جهت شركت در این امر مهم به هزینه خود به همراه نامه ای راهی خانه خدا كرد و خود در بغداد اقامت گزید.

قطب راوندی در شرح این ماجرا از زبان ابن قولویه چنین نقل می كند: در سال 339، یعنی در همان سالی كه قرامطه حجر الاسود را به جای خود برگرداندند، آهنگ خانه خدا كردم. وقتی وارد بغداد شدم، تمام همّت من این بود تا خود را به مكه برسانم و بر فردی كه حجرالاسود را نصب می كند، دست

صفحه 211

یابم؛ زیرا در كتاب ها آمده بود كه قرامطه حجر الاسود را ربوده اند و همچنین آمده بود كه فقط حجّت زمان آن را به جایگاه خویش باز می گرداند؛ همان گونه كه در زمان حجاج، حضرت امام زین العابدین(ع) آن را در جای خود قرار داده بود.

در این بین به یك بیماری سختی دچار شدم كه بر جان خودم ترسیدم. بدین جهت نتوانستم به هدف خود جامه عمل بپوشانم. پس شخصی را كه به ابن هشام معروف بود، به نیابت از خود برای این كار آماده كردم و نامه ای سربسته و مهر شده به او دادم. در آن نامه از مدت عمر خود پرسیده بودم كه آیا مرگ من در همین بیماری خواهد بود یا نه؟ و گفتم: تمام تلاش من این است كه این نامه را به آن كس برسانی كه حجر الاسود را در جایگاهش قرار می دهد و جوابش را برایم دریافت كن. و بدان كه فقط تو را برای چنین كاری می فرستم.

ابن هشام گوید: وقتی كه به مكه رسیدم، پولی به خادمان خانه خدا دادم تا مرا در جایگاهی قرار دهند كه در موقع گذاردن حجر الاسود، دید خوبی داشته باشم. از آنان نیز كمك گرفتم تا در موقع ازدحام جمعیت مردم را از من دور كنند.

موقع گذاردن سنگ فرا رسید. هر كه نزدیك شد و خواست سنگ را در جایگاهش قرار دهد، هرگز قرار نمی گرفت. در این وقت جوانی گندم گون و خوش سیما پیش آمد و سنگ را به دست گرفت و آن را در جایگاه خود قرار داد. گویا هرگز از جایش بیرون آورده نشده بود. این جا بود كه صدای شادی و خوشحالی مردم بالا گرفت. او پس از نصب حجر الاسود از در مسجد خارج شد. من نیز كه برای دیدن چهره مباركش و ملاقات با وی لحظه شماری

صفحه 212

می كردم، فوراً از جای برخاستم و با كنار زدن مردم به طرف راست و چپ، سراسیمه به دنبال او راه افتادم؛ به گونه ای كه برخی فكر می كردند، جنون بر من عارض گشته و عقل خود را از دست داده ام. مردم چون چنین دیدند راه را بر من باز نمودند و این در حالی بود كه لحظه ای از او چشم برنمی داشتم. تا این كه از مردم فاصله گرفته و دور شد.

با این كه او آرام می رفت و من به سرعت دنبالش می دویدم، امّا هرگز به او نمی رسیدم. هنگامی كه به جایی رسید و كسی غیر از من در آن جا حضور نداشت، درنگی كرد و نگاهی به من افكند و فرمود: آنچه را كه همراه خود داری به من تسلیم كن. پس آن نامه را كه همراه خود داشتم، به او تحویل دادم. او نیز بدون آن كه نامه را بخواند، فرمود: به او بگو در این بیماری هیچ نگرانی بر تو نیست. مرگ حتمی تو پس از سی سال خواهد بود. آنگاه در حالی كه لرزه شدیدی اندامم را فراگرفته و هر گونه حركتی از من سلب گشته بود، مرا به حال خود رها كرد و به راه خود ادامه داد.

ابوالقاسم گوید: او همین جمله را(از امام زمان(ع)) به من خبر داد.(30)

آثار و تألیفات

اصحاب رجال و تراجم برای جعفر بن محمد بن قولویه تألیفات ارزشمندی را به ثبت رسانده اند كه افزون بر كتاب های فقهی، در علوم دیگر نیز آثاری را به اسلام تقدیم داشته است. به تعبیر نجاشی، رجالی معروف: «از وی كتاب های خوبی بر جای مانده است»؛(31) و به گفته شیخ طوسی: «وی شخصیتی مورد اطمینان و دارای تألیفاتی فراوان به تعداد ابواب فقه می باشد».(32)

صفحه 213

آری همین جمله كوتاه از شیخ طوسی، بیانگر مقام علمی و فقهی او می باشد؛ چرا كه این فقیه نامدار آن قدر بر فقه اسلامی تسلّط داشته كه به تعداد باب های مختلف فقه، كتابی به رشته تحریر درآورده است. علاوه بر آن در علوم دیگری همانند علم صرف و غیر آن، به نوشتن كتاب اقدام كرد. با دقت در فهرست زیر كه نجاشی و شیخ طوسی و دیگران از آن یاد كرده اند، سخن ما را گواه خواهید بود:

1. كتاب مداواة الجسد؛(33)

2. كتاب الصلوة؛

3. كتاب الجمعة و الجماعة؛

4. كتاب قیام اللیل؛

5. كتاب الرضاع؛

6. كتاب الصداق؛

7. كتاب الاضاحی؛

8. كتاب الصرف؛

9. كتاب الوطی ء بملك الیمین؛

10. كتاب بیان حلّ الحیوان من محرمه؛

11. كتاب قسمة الزكوة؛

12.كتاب العدد فی شهر رمضان؛

13. كتاب الرد علی ابن داود فی عدد شهر رمضان؛

14. كتاب كامل الزیارات؛

15. كتاب الحج؛

16. كتاب یوم ولیلة؛

17. كتاب القضاء و آداب الحكام؛

18. كتاب الشهادات؛

19. كتاب العقیقه؛

20. كتاب تاریخ الشهور و الحوادث فیها؛

21. كتاب النوادر؛

22. كتاب النساء؛ - البته به صورت ناقص (34)(35)

23. كتاب الفطرة؛(36)

24. الأربعین؛

25. فهرست ما رواه من الكتب و الاصول.(37)

نگاهی به كتاب ارزشمند «كامل الزیارات»

یكی از كتاب هایی كه در بین فقهای بزرگ جایگاه بسیار ویژه ای دارد، همانا كامل الزیارات ابن قولویه قمی است. فقهای والامقام برای این كتاب و اسناد و روایاتش اهمیت فراوانی قائل شده اند؛ به گونه ای كه هرگاه درباره فردی از نظر «ثقه بودن» بحث و گفت و گویی داشته باشند، اگر نام وی در اسناد این كتاب آمده باشد، آن فرد را توثیق می نمایند؛ چرا كه جزو مشایخ ابن

صفحه 214

قولویه در كامل الزیارات (الزیاره) می باشد.

یادآوری این نكته ضروری است كه اگر چه برخی فقط مشایخ بدون واسطه ابن قولویه را توثیق كرده اند؛ امّا بسیاری از فقها تمام مشایخ وی را كه در این كتاب شریف آمده، ثقه و مورد اعتماد دانسته اند. بحث در این زمینه را به كتاب های مربوطه ارجاع می دهیم.

ابن قولویه كتاب كامل الزیارات را بنا به درخواست مكرر یكی از دوستان خود، كه نامش را نمی برد، به رشته تحریر درآورد. در این نوشته ارزشمند به روایاتی كه درباره زیارت اهل بیت(ع) آمده و همچنین به ثوابی كه به زائران قبور آنان داده می شود، اشاره شده است. بخش عمده این كتاب، كه 108 باب و 843 حدیث دارد، به زیارت ابی عبدالله الحسین(ع) اختصاص یافته است و در پایان به دو روایت در فضیلت زیارت حضرت معصومه(س) اشاره شده است كه ما نیز آن دو را تقدیم ارادتمندان اهل بیت می كنیم:

1. حدّثنی علی بن الحسین بن موسی بن بابویه عن علی بن ابراهیم بن هاشم عن أبیه عن سعد بن سعید عن أبی الحسن الرضا(ع) قال: «سألته عن زیارة فاطمة بنت موسی(ع)» قال: «من زارها فله الجنّة».(38)

2. حدّثنی أبی و أخی و الجماعة عن احمدبن ادریس و غیره عن العمركی بن علی البوفكی عمّن ذكر عن ابن الرضا(ع) قال: «من زار قبر عمتی بقم فله الجنّة».(39)

ناگفته نماند كه این كتاب تكنون چندین مرتبه به چاپ رسیده است كه اولین چاپ در سال 1356 ق. با مقدمه ای از علامه امینی((ره)) در چاپخانه مرتضویه و در نجف اشرف صورت گرفته و بار دیگر در سال 1417ق. با تحقیق شیخ جواد قیومی در مؤسّسه نشر الفقاهه به چاپ رسیده است.

صفحه 215

رحلت

به دنبال خبری كه جعفر بن محمد بن قولویه در سال 339 ق. دریافت كرد، سرانجام در سال 339 بیمار گشت و خود را آماده سفر آخرت كرد. از این روی وصیت نامه خود را نوشت و توصیه های لازم را بیان داشت. به وی گفته شد: این همه ترس و نگرانی تو از چیست؟ امیدواریم خداوند به تو سلامتی و عافیت ببخشد. او در پاسخ گفت: این همان سالی است كه من در آن ترسانده شده ام.

جعفر بن قولویه در همان سال در پی عارضه بیماری جان به جان آفرین تسلیم كرد و به لقاءالله پیوست.(40)

اگر چه از نحوه تشییع و خكسپاری پیكر این عالم بزرگ سخنی به میان نیامده، امّا شكی نداریم كه از این استاد بزرگ به خاطر آن همه سوابق علمی و تربیت شاگردانی همچون شیخ مفید، كمال تجلیل و احترام به عمل آمده است.

محل دفن

در این كه ابن قولویه در رواق كاظمین و در جوار تربت پك و مقدس امام موسی بن جعفر و امام جواد(ع) دفن گردیده كسی ابراز تردید نكرده است، جز عبدالله افندی در «ریاض العلماء» كه معتقد است وی در قم دفن شده است؛(41) امّا چنین به نظر می رسد كه سخن وی

صفحه 216

اشتباه محض است. مرحوم علی یاری در ردّ این قول می نویسد:

«و الظاهر ان ذلك منه اشتباه محض بتربة ابیه المذكور، او احد من اهل بیته الفضلاء المدفون بها البته؛(42) ظاهراً این نظر از وی اشتباه محض است و وی را با پدر یا یكی از فضلای این خاندان، كه در قم دفن گردیده اشتباه گرفته است.»

سلام بر آن چهره پك و مقدسی كه در عُشّ آل محمد(ص) تولد یافت و تربیت شد و پس از عمری تلاش و خدمت به فقه آل محمد(ص) در كنار قبر امام كاظم و امام جواد(ع) به خك سپرده شد.

پی نوشت ها:

1 - بشارةالمؤمنین، ص 85 .

2 - در نقد الرجال، ص 329، به نقل از نجاشی: محله ضبط كرده است .

3 - مجمع الرجال، ج 6، ص 78 .

4 - همان، ص 26 .

5 - الفهرست، ص 42؛ سفینة البحار، ج 1، ص 163؛ بهجةالآمال، ج 2، ص 558 .

6 - رجال نجاشی، ص 89 .

7 و 8 - تنقیح المقال، ج 1، ص 223 .

9 - خلاصةالاقوال، ص 88؛ بهجةالآمال، ج 2، ص 559 .

10 - بهجة الآمال، ج 2، ص 561 .

11 - لسان المیزان، ج 2، ص 125 .

12 - بهجةالآمال، ج 2، ص 559 .

13 - معجم طبقات الفقهاء، ج 4، ص 123 .

14 - معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 116 .

15 - همان، ص 100 .

16 - معالم العلماء، ص 30 .

17 - معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 109 .

18 و 19 - فوائد الرضویه، ص 80 .

20 - قاموس الرجال، ج 2، ص 413 .

21 - معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 99 .

22 - همان، ص 118 .

23 - معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 107؛ بهجةالآمال، ج 2، ص 520 .

24 و 25 - لسان المیزان، ج 2، ص 125 .

26 - رجال نجاشی، ص 264 .

27 - ذرایع البیان، ج 2، ص 78 .

28 - برخی این ماجرا را در سال 377 می دانند رك: كامل ابن اثیر، ج 7، ص 234 .

29 - قرامطه گروهی از خوارج هستند كه بنا به گفته شیخ بهایی آنان در سال 316 ق در ایام حج به مكه هجوم بردند و بسیاری از مردم را كشتند آنان حجرالاسود را از جای خود بیرون آورده، به همراه خود بردند و در حدود بیست سال در نزد آن ها بود (مجمع البحرین، ص 340) .

30 - الخرایج و الجرایح، ج 1، ص 475؛ ذرایع البیان، ج 2، ص 92؛ سفینةالبحار، ج 1، ص 162 .

31 - رجال نجاشی، ص 89 .

32 - الفهرست، ص 42؛ معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 107 .

33 - شیخ طوسی نام كامل این كتاب را چنین آورده است: كتاب مداواة الجسد لحیاة الأبد (الفهرست، ص 42) .

34 - قرأت كثر هذه الكتب علی شیخنا أبی عبدالله(رحمه الله و علی الحسین بن عبیدالله .

35 - رجال نجاشی، ص 89 .

36 - معجم رجال الحدیث، ج 4، ص 107 .

37 - معالم العلماء، ص 30 .

38 و 39 - كامل الزیارات، ص 536 .

40 - الخرایج و الجرایح، ج 1، ص 475 .

41 و 42 - بهجةالآمال، ج 2، ص 561 .