خواجه نصیر - محقق طوسی (قرن پنجم)
طوسی ، محمد بن حسن
زادگاه و ولادتسرزمین طوس ناحیه ای از خراسان بزرگ است كه خاستگاه دانشورانی بزرگ و تاریخ ساز بوده است . در جغرافیای قدیم ایران ، طوس از شهرهای مختلفی چون (( نوقان )) ، (( طابران )) و (( اردكان )) تشكیل شده بود و قبر مطهر حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در حوالی شهر (( نوقان )) و در روستایی به نام (( سناباد )) قرار داشت كه پس از توسعه آن ، امروزه یكی از محله های شهر مشهد به شمار می آید .گویند زمانی (( شیخ وجیه الدین محمد بن حسن )) كه از بزرگان و دانشوران قم بوده و در روستای (( جهرود )) از توابع قم زندگی می كرد . ([1]) به همراه خانواده و به شوق زیارت امام هشتم شیعیان به مشهد عازم شد و پس از زیارت ، در هنگام بازگشت به علت بیماری همسرش ، در یكی از محله های شهر طوس مسكن گزید. او پس از چندی به درخواست اهالی محل علاوه بر اقامه نماز جماعت در مسجد، به تدریس در مدرسه علمیه مشغول شد. در صبحگاه یازدهم جمادی الاول سال 597 ق به هنگام طلوع آفتاب ، سپیده از خنده شكفته شد و درخشنده ترین چهره حكمت و ریاضی در قرن هفتم پا به عرصه وجود نهاد .([2]) پدر با تفال به قرآن كریم نوزاد را كه سومین فرزندش بود (( محمد )) نامید . او بعدها كنیه اش ، (( ابوجعفر )) گشته ، به القابی چون (( نصیرالدین )) ، (( محقق طوسی )) ، (( استاد البشر )) و (( خواجه )) شهرت یافت . تحصیلایام كودكی و نوجوانی محمد در شهر طوس سپری شد. وی در این ایام پس از خواندن و نوشتن ، قرائت قرآن ، قواعد زبان عربی و فارسی ، معانی و بیان و حدیث را نزد پدر خویش آموخت .مادرش نیز وی را در خواندن قرآن و متون فارسی كمك می كرد. پس از آن به توصیه پدر نزد دایی اش (( نورالدین علی بن محمد شفیعی )) كه از دانشمندان نامور در ریاضیات ، حكمت و منطق بود، به فراگیری آن علوم پرداخت . عطش علمی محمد در نزد دایی اش چندان بر طرف نشد و بدین سبب با راهنمایی پدر در محضر، (( كمال الدین محمد حاسب )) كه از دانشوان نامی در ریاضیات بود، به تحصیل پرداخت اما هنوز چند ماهی نگذشته بود كه استاد قصد سفر كرد و آورده اند كه وی به پدر او چنین گفت : من آنچه می دانستم به او (خواجه نصیر) آموختم و اكنون سوالهایی می كند كه گاه پاسخش را نمی دانم ! پس از چندی آن نوجوان سعادتمند از فیض وجود استاد بی بهره بود دایی پدرش (( نصیرالدین عبدالله بن حمزه )) كه تبحر ویژه ای در علوم رجال ، درایه و حدیث داشت ، به طوس آمد و محمد كه هر لحظه ، عطش علمی اش افزون می گردید در نزد او به كسب علوم پرداخت . گرچه او موفق به فراگیری مطالب جدیدی از استاد نشد، اما هوش و استعداد وافرش شگفتی و تعجب استاد را برانگیخت به گونه ای كه به او توصیه كرد تا به منظور استفاده های علمی بیشتر به نیشابور مهاجرت كند . او در شهر طوس و به دست استادش (( نصیرالدین عبدالله بن حمزه )) لباس مقدس عالمان دین را بر تن كرد و از آن پس لقب (( نصیرالدین )) از سوی استاد افتخاری جاویدان یافت . در آخرین روزهایی كه نصیرالدین جوان برای سفر به نیشابور آماده می شد غم از دست دادن پدر بر وجودش سایه افكند اما تقدیر چنین بود و او می بایست با تحمل آن اندوه جانكاه به تحصیل ادامه دهد. در حالی كه یك سال از فوت پدرش می گذشت به نیشابور پای نهاد و به توصیه دایی پدر به مدرسه سراجیه رفت و مدت یك سال نزد سراج لالدین قمری كه از استادان بزرگ درس خارج فقه و اصول در آن مدرسه بود، به تحصیل پرداخت . سپس در محضر استاد فریدالدین داماد نیشابوری - از شاگردان امام فخر رازی - كتاب (( اشارات ابن سینا )) را فراگرفت . پس از مباحثات علمی متعدد فرید الدین با خواجه ، علاقه و استعداد فوق العاده خواجه نسبت به دانش اندوزی نمایان شد و فرید الدین او را به یكی دیگر از شاگردان فخر رازی معرفی كرده و بدین ترتیب نصیر الدین طوسی توانست كتاب (( قانون ابن سینا )) را نزد (( قطب الدین مصری شافعی )) به خوبی بیاموزد. وی علاوه بر كتابهای فوق از محضر عارف معروف آن دیار (( عطار نیشابوری )) ( متوفی 628) نیز بهره مند شد . خواجه كه در آن حال صاحب علوم ارزشمندی گشته و همواره به دنبال كسب علوم و فنون بیشتر بود، پس از خوشه چینی فراوان از خرمن پربار دانشمندان نیشابور به ری شتافت و با دانشور بزرگی به نام برهان الدین محمد بن محمد بن علی الحمدانی قزوینی آشنا گشت . او سپس قصد سفر به اصفهان كرد اما در بین راه ، پس از آشنایی به (( میثم بن علی میثم بحرانی )) به دعوت او و به منظور استفاده از درس خواجه ابوالسعادات اسعد بن عبدالقادر بن اسعد اصفهانی به شهر قم رو كرد . محقق طوسی پس از قم به اصفهان و از آنجا به عراق رفت . او علم (( فقه )) را از محضر (( معین الدین سالم بن بدران مصری مازنی )) ( از شاگردان ابن ادریس حلی و ابن زهره حلبی ) فرا گرفت . و در سال 619 ق از استاد خود اجازه نقل روایت دریافت كرد . آن گونه كه نوشته اند خواجه مدت زمانی از (( علامه حلی )) فقه و علامه نیز در مقابل ، درس حكمت نزد خواجه آموخته است . (( كمال الدین موصلی )) ساكن شهر موصل (عراق ) از دیگر دانشمندانی بود كه علم نجوم و ریاضی به خواجه آموخت و بدین ترتیب محقق طوسی دوران تحصیل را پشت سر نهاده ، پس از سالها دوری از وطن و خانواده ، قصد عزیمت به خراسان كرد . ([3]) دوران آشوبسالهایی كه خواجه برای تحصیل در عراق به سر می برد اخبار پراكنده و ناگواری از تجاوز قوم مغول به ایران به گوش می رسد. مغولها اقوام بیابانگردی بودند كه در ابتدا به دامداری و شكار در بیابانها پرداخته ، با جگزار و فرمابنردار چین شمالی بودند. زمانی (( یسوگا )) پدر چنگیز خان مغول كه از روسای مغول بود، سر به شورش نهاد و عده زیادی از آن قوم را به اطاعت خود در آورد. پس از وی پسر بزرگش (( تموچین )) كه بعدها به چنگیزخان شهرت یافت به جای پدر نشست و پس از جمع آوری لشكریان بسیار به كشورهای بسیاری حمله كرد .ایران كه در آن زمان حاكمی بی سیاست و نالایق به نام (( سلطان محمد خوارزمشاه )) بر آن فرمانروایی می كرد از هجوم مغولان در امان نماند و شهرهای مختلفی از آن مورد تاخت و تاز آنان قرار گرفت . گرچه تجاوزگری و توسعه طلبی از ویژگیهای این قوم ستم پیشه بود، رفتار غیر عاقلانه سلطان ایران با فرستادگان مغولی و كشتار آنان ، در شروع حمله و تجاوز بی تاثیر نبود. این هجوم از سال 616 ق شروع شد و در پی آن شهرهای بسیاری از ایران بجز مناطق جنوبی كشور به تصرف مهاجمان در آمد و جنایات هولناكی و ویرانیهای بی شماری به وجود آمد . ([4]) در این میان شهر نیشابور آنچنان مورد تهاجم قرار گرفت كه نه تنها مردمان بلكه حیوانات خانگی آن شهر هم از تیغ خونین متجاوزان در امان نبودند. پس از كشتار دستجمعی ، هفت شبانه روز بر شهر آب بسته ، آن را شخم زدند . ([5]) برخی عدد كشتگان نیشابور را 1748000 نفر دانسته اند . این اخبار دردناك كه قلب هر مسلمانی را اندوهگین می ساخت خواجه نصیر را بر آن داشت با برای كمك به هموطنان و خانواده خویش راهی ایران شود. طوسی پس از رسیدن به نیشابور صحنه های دلخراش خون و آتش و ویرانی را مشاهده كرد و با اضطراب بسیار به سوی خانه ای كه زادگاهش بود رفت اما كسی را در آن خانه نیافت . خواجه با راهنمایی یكی از همسایگان اطلاع پیدا كرد كه مادر و خواهرش برای نجات جان خود به شهر قائن رفته اند. او نیز نزد خانواده خویش رفت و پس از چندی سكونت در آنجا به تقاضای والی شهر، امام جماعت یكی از مساجد شد و احترام ویژه ای به دست آورد. او در سال 628 ق پس از آنكه بیش از سی سال از بهار عمرش می گذشت در قائن ازدواچ كرد . خدمات ارزندهاسماعیلیان فرقه ای از شیعیان بودند كه اسماعیل فرزند امام صادق علیه السلام را جانشین آن حضرت می دانسته بر او توقف كردند. این گروه پس از مدتها در سال 483 ق به دست حسن صباح در ایران رونقی دوباره یافتند و پس از چندی ، گرایشهای شدید سیاسی پیدا كرده ، فعالیتهای خود را گسترش دادند. قلعه الموت در حوالی قزوین پایتخت آنان بود و علاوه بر آن قلعه های متعدد و استواری داشتند كه جایگاه امنی برای مبارزان سیاسی به شمار می رفت و دستیابی بر آنها بسیار سخت بود .([6])خواجه نصیرالدین پس از چند ماه سكونت در قائن ، به دعوت (( ناصر الدین عبدالرحیم بن ابی منصور )) كه حاكم قلعه قهستان بود و نیز مردی فاضل و دوستدار فلاسفه بود، به همراه همسرش به قلعه اسماعیلیان دعوت شد و مدتی آزادانه و با احترام ویژه ای در آنجا زندگی كرد. او در مدت اقامت خود كتاب (( طهاره العراق )) تالیف ابن مسكویه را به درخواست میزبانش به زبان عربی ترجمه كرد و نام آن را (( اخلاق ناصری )) نهاد وی در همین ایام (( رساله معینیه )) در موضوع علم هئیت ، به زبان فارسی نگاشت . ناسازگاری اعتقادی خواجه با اسماعیلیان و نیز ظلم و ستم آنان نسبت به مردم وی را بر آن داشت تا برای كمك گرفتن ، نامه ای به خلیفه عباسی در بغداد بنویسد . در این میان حاكم قلعه از ماجرای نامه باخبر شد و به دستور او خواجه نصیر بازداشت و زندانی گردید . پس از چندی خواجه به قلعه الموت منتقل شد ولی حاكم قلعه كه از دانش محقق طوسی اطلاع پیدا كرده بود با او رفتاری مناسب در پیش گرفت . نصیر الدین طوسی حدود 26 سال در قلعه های اسماعیلیه به سر برد اما در این دوران لحظه ای از تلاش علمی باز ننشست و كتابهای متعددی از جمله (( شرح اشارت ابن سینا )) ، (( تحریر اقلیدس )) ، (( تولی و تبری )) و (( اخلاق ناصری )) و چند كتاب و رساله دیگر را تالیف كرد . خواجه در پایان كتاب شرح اشارات می نویسد : (( بیشتر مطالب آن را در چنان وضع سختی نوشته ام كه سخت تر از آن ممكن نیست و بیشتر آن را در روزگار پریشانی فكر نگاشتم كه هر جزئی از آن ، ظرفی برای غصه و عذاب دردناك بود و پشیمانی و حسرت بزرگی همراه داشت . و زمانی بر من نگذشت كه از چشمانم اشك نریزد و دلم پریشان نباشد و زمانی پیش نمی آمد كه دردهایم افزون نگردد و غمهایم دو چندان نشود .)) ([7]) از آنجا كه وجود اسماعیلیان حاكمیت و قدرت سیاسی مغولان را به خطر می انداخت هلاكوخان در سال 651 ق با اعزام لشكری به قهستان آنجا را فتح كرد . حاكم قلعه پس از مشورت با خواجه نصیر، علاوه بر تسلیم كامل قلعه ، از مغولان اطاعت كرد و چندی پس از آن در سال 656 ق تاج و تخت اسماعیلیان در ایران برچیده شد و بدین سان خواجه نصیر بزرگترین گام را در جلوگیری از جنگ و خونریزی و قتل و عام مردم را برداشته ، از این رو نزد خان مغول احترام و موقعیت ویژه ای یافت . ([8]) هلاكوخان همچنین در فتح بغداد و كشتن آخرین خلیفه عباسی ، از نظرهای خواجه طوسی بهره گرفت . ([9]) معتصم (آخرین خلیفه عباسی ) در دوران حكومت خود علاوه بر لهو و لعب ، به خونریزی مسلمانان پرداخت . عده ای از شیعیان بغداد به دست پسرش (ابوبكر) به خاك و خون كشیده شدند و اموالشان به غارت رفت . ([10]) فرشته نجاتمقام علمی و ارزش فكری نصیرالدین طوسی موجب شد تا هلاكو، او را در شمار بزرگان خود دانسته ، نسبت به حفظ و حراست از جان وی كوشا باشد و او را در همه سفرها به همراه شیخ دارد؟ !خواجه كه در آن ایام دارای مقام و صاحب نفوذ شده بود از موقعیت استفاده كرد و خدمات بسیاری به فرهنگ اسلام و كشورهای مسلمان روا داشت كه برخی از آنها عبارت اند از : 1 - انجام كارهای علمی و فرهنگی و نگارش كتابهای ارزشمند . 2 - جلوگیری از به آتش كشیدن كتابخانه بزرگ حسن صباح در قلعه الموت به دست مغولان 3 - نجات جان دانشمندان و علمایی همچون ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه ) و برادرش موفق الدوله و عطاملك جوینی كه بی رحمانه مورد غضب و خشم مغولان قرار گرفته بودند . 4 - جذب و حل شدن قوم مغول در فرهنگ و تمدن اسلامی به دست خواجه ، به گونه ای كه موجب شد مغولان به اسلام روی آورند و از سال 694 ق اسلام دین رسمی ایران قرار بگیرد . 5 - جلوگیری از تهاجم آنان به كشورهای مسلمان . 6 - تاسیس رصدخانه مراغه در سال 656 ق ، با همكاری جمعی از دانشمندان . 7 - احداث و تجهیز كتابخانه بزرگ رصدخانه در مراغه . ([11]) اخلاق خواجه نصیرخواجه نه تنها مرد علم و كتاب و تحقیق و تالیف بود، بلكه دانشوری متعهد و برخوردار از ویژگیهای اخلاقی زیادی بود و هیچ گاه عملش بر تعهد و اخلاقش سبقت نمی گرفت . توجه به نظر دیگران و برخورد متواضعانه و حكیمانه با افراد از خصوصیات او به شمار می آمد. تمایلات و روحیات عرفانی خواجه در برخی كتابهایش چون اخلاق ناصری و شرح اشارات مشهود است .مطیع ساختن مغولان بیابانگرد و ویران ساز، خود نشان بزرگی از رفتار و كردار حكیمانه اوست و این تا جایی بود كه علمای بسیاری از شیعه و سنی به تعریف و تمجید خواجه زبان گشودند . علامه حلی - از شاگردان معروف خواجه نصیر می گوید : (( خواجه بزرگوار در علوم عقلی و نقلی تصنیفات بسیار دارد و علوم دین بر طریقه مذهب شیعه كتابها نوشت . او شریف ترین دانشمندی بود كه من دیده ام .)) ([12]) ابن فوطی - یكی از شاگردان حنبلی مذهب خواجه نصیر - می نویسد : (( خواجه مردی فاضل و كریم و الاخلاق و نیكو سیرت و فروتن بود و هیچ گاه از درخواست كسی دلتنگ نمی شد و حاجتمندی را رد نمی كرد و بر خورد او با همه با خوش رویی بود .)) ([13]) ابن شاكر - یكی از مورخان اهل سنت - اخلاق خواجه را چنین توصیف می كند : (( خواجه بسیار نیكو صورت و خوش رو و كریم و سخی و بردبار و خوش معاشرت و زیرك و با فراست بود و یكی از سیاستمداران روزگار به شمار می رفت .)) ([14]) شاگرداننصیرالدین طوسی در شهرها و كشورهای مختلف رفت و آمد می كرد و همچون خورشیدی تابان نورافشانی كرده ، شاگردان بسیاری را فروغ دانش می بخشید. برخی از آنان به این قرار است :1 - جمال الدین حسن بن یوسف مطهر حلی (علامه حلی - متوفی 726 ق ) او از دانشوران بزرگ شیعه بود كه آثار گران سنگی از خود به جای نهاد وی شرحهایی نیز بر كتابهای خواجه نگاشت . 2 - كمال الدین میثم بن علی بن میثم بحرانی ، او حكیم ، ریاضیدان ، متكلم و فقیه بود و عالمان بزرگی از محضرش استفاده كردند. وی گرچه در رشته حكمت زانوی ادب و شاگردی در مقابل خواجه بر زمین زد، از آن سو خواجه از درس فقه وی بهره مند شد. این محقق بحرینی شرح مفصلی بر نهج البلاغه نوشته كه به شرح نهج البلاغه ابن میثم معروف است . 3 - محمود بن مسعود بن مصلح شیرازی ، معروف به (( قطب الدین شیرازی )) ( متوفی 710 ق ) او از شاگردان ممتاز خواجه است وی در چهارده سالگی به جای پدر نشست ودر بیمارستان به طبابت پرداخت . سپس به شهرهای مختلفی سفر كرد و علم هئیت و اشارات ابوعلی را از محضر پر فیض خواجه نصیر فرا گرفت . قطب الدین كتابهایی در شرح قانون ابن سینا و در تفسیر قرآن نوشته است . 4 - كمال الدین عبدالرزاق شیبانی بغدادی (642 - 723 ق ) او حنبلی مذهب و معروف به ابن الفوطی بود. این دانشمند مدت زیادی در محضر خواجه علم آموخته است . وی از تاریخ نویسان معروف قرن هفتم است و كتابهای معجم الاداب ، الحوادث الجامعه و تلخیص معجم الالقاب از آثار اوست . 5 - سید ركن الدین استرآبادی (متوفی 715 ق ) از شاگردان و همراهان خاص خواجه بوده و شرح هایی بر كتابهای استاد خویش نوشته و علاوه بر تواضع و بردباری ، از احترامی افزون برخوردار بوده است . وی در تبریز به خاك سپرده شده است . برخی دیگر از شاگردان خواجه نصیر عبارتند از : ابراهیم حموی جوینی اثیرالدین اومانی مجدالدین طوسی مجدالدین مراغی دانش خواجه تبحر خواجه نصیر الدین طوسی در علوم عصر خویش به ویژه فلسفه ، ریاضیات ، كلام ، منطق ، ادبیات و نجوم ، بزرگان را بر آن داشته تا زبان به ستایش وی گشود، با تعبیراتی چون (( استاد البشر )) ، (( افضل علما )) ، (( سلطان فقها )) ، (( سرآمد علم )) ، (( اعلم نویسندگان )) ، (( عقل حادی عشر )) ، (( معلم ثالث )) از او یاد كنند . این گونه ستایشها از مقام علمی خواجه حتی در كلمات و جملات دانشمندان غیر مسلمان نیز موج می زد. چنانكه نوشته اند خواجه در رشته های ذیل از تخصص كافی بهره مند بود . الف - ریاضیات او در ریاضی از نظرهای برجسته ای برخوردار بود به گونه ای كه تا به امروز در جبر، حساب ، هندسه ، مثلثات و سایر علوم ریاضی از دانشمندان این رشته به شمار می آید . دانش پژوهان غربی ، خواجه را تنها از طریق این رشته شناخته و دیگر علوم و فنون وی از نظر آنان پنهان مانده است . او با تالیف كتاب (( الشكل القطاع )) نظریات جدیدی در ریاضی به وجود آورد و بحث مثلثات را از علم فلك جدا كرده ، هر كدام را موضوعی جداگانه به حساب آورد . محقق طوسی اولین دانشمندی بود كه حالات شش گانه مثلث كروی در قائم الزاویه را به كار برد. تالیف سی و پنج اثر در موضوع ریاضی از سوی خواجه دلیلی روشن بر این است كه وی از دانشوران برجسته این علم بوده است . ب - فسلفه حواجه در عصری زندگی می كرد كه امام فخر رازی متعصبانه بر افكار و نظریات فلسفی ابو علی سینا می تاخت و عقاید فلسفه مشاء را بشدت مخدوش می ساخت و كسی را هم یارای ایستادگی در برابر شبهات او نبود، به گونه ای كه افكار ابن سینا از توجه فلاسفه دور گشته و مورد بی مهری قرار گرفته بود . در این برهه ، خواجه نصیر پا به عرصه نهاد و با نوشتن كتابی در شرح اشارت ابن سینا تمامی اشكالات فخر رازی را كه از بزرگان اهل تسنن بود، پاسخ داده ، بار دیگر افكار عالی و مهم بوعلی حیات تازه ای یافت . ج - كلام علم كلام به بحث و بررسی پیرامون عقاید اسلامی می پردازد. این علم از عصر معصومین - علیه السلام - به ویژه دوران شكوهمند امام صادق علیه السلام و پس از آن همواره مورد توجه مسلمانان بوده است . خواجه نصیرالدین در قرن هفتم با تالیف كتاب بسیار مهم و مستدل (( تجرید العقاید )) محكمترین متن كلامی را به رشته تحریر درآورد و افقهای تازه ای به روی مشتاقان این علم گشود. این كتاب جاودانگی هفتصد ساله خود را همچنان حفظ كرده است و هم اكنون در حوزه های علمیه و دانشگاههای اسلامی تدریس می شود . |
+ نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم خرداد ۱۳۹۲ ساعت 11:35 توسط رستمي
|
بزرگان عرفان و معنویت